- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوُم فرزند آمد با پدر گفت که من در جادوئی خواهم گهر سفت
2 ز عالم جادوئی میخواهدم دل مرا گر جادوئی آید به حاصل
3 تماشا میکنم در هر دیاری بشادی میزیم بر هر کناری
4 گهی در صلح باشم گاه در حرب بوَد جولانگه، من شرق تا غرب
5 زمانی خویشتن را مرغ سازم زمانی همچو مردم سرفرازم
6 زمانی کوه گیرم چون پلنگان زمانی بحر شورم چون نهنگان
7 همه صاحب جمالان را به بینم درون پرده با هر یک نشینم
8 بهر چیزی که باید راه یابم ز ماهی حکمِ خود تا ماه یابم
9 درین منصب تأمّل کن نکو تو ازین خوشتر کرا باشد بگو تو