-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری
2 رومیرخان ماهوش زاییده از خاک حبش چون نومسلمانان خوش بیرون شده از کافری
3 گلزار بین گلزار بین در آب نقش یار بین و آن نرگس خمار بین و آن غنچههای احمری
4 گلبرگها بر همدگر افتاده بین چون سیم و زر آویزها و حلقهها بی دستگاه زرگری
5 در جان بلبل گل نگر وز گل به عقل کل نگر وز رنگ در بیرنگ پر تا بوک آن جا ره بری
6 گل عقل غارت میکند نسرین اشارت میکند کاینک پس پرده است آن کاو میکند صورتگری
7 ای صلح داده جنگ را وی آب داده سنگ را چون این گل بدرنگ را در رنگها میآوری
8 گر شاخهها دارد تری ور سرو دارد سروری ور گل کند صد دلبری ای جان تو چیزی دیگری
9 چه جای باغ و راغ و گل چه جای نقل و جام مل چه جای روح و عقل کل کز جان جان هم خوشتری