مهر گسل گشت یار، عهد از اوحدی مراغه‌ای غزل 60

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب

1 مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب اصل خطر شد دوا، رای خطا زد صلیب

2 خوارم و بی‌وصل دوست خوار بود آدمی زارم و بی‌روی گل زار بود عندلیب

3 دیر کشید، ای نگار، سوختنم ز انتظار یا نظری بی‌ستیز، یا گذری بی‌رقیب

4 ما ز تو مهر و وفا خواسته‌ایم، ای صنم نی چو کسان دگر عاشق رنگیم و طیب

5 نیست ز خامان عجب عشق زنخدان و لب طبع چه جوید؟رطب، طفل چه جوید زبیب

6 ابروی محراب‌وش گر سوی مسجد بری نعره برآرد امام، در غلط افتد خطیب

7 گر بکشم خویش را در طلب وصل تو سود ندارد، که نیست کار برون از نصیب

8 چاره به جز صبر نیست، کان رخ چون آفتاب دل برباید، مگر دیده بدوزد لبیب

9 دل‌منه، ای اوحدی، زانکه به شهر کسان جور کشد بی‌سخن عاشق و آنگه غریب

عکس نوشته
کامنت
comment