1 دریاست کفت سحاب می خیزد ازو یعنی سپرت که فتح می ریزد ازو
2 شمشیر شکست وز مصافش برگشت خرمن دیدیکه برق بگریزد ازو
1 آن سرو روان تا بگلستان گذری داشت پروانه صفت گل هوس بال و پری داشت
2 دل از خم زلف تو برون رفت و نگفتی کاین حلقه ماتمزدگان نوحه گری داشت
1 علاج عاشق دلگیر سیر بستان نیست بچشم تنگدلان غنچه کم ز پیکان نیست
2 ز استخوان شهیدان اگر نخیزد دود دلیل راهروان کس درین بیابان نیست
1 عارف که جا بجز سر کوی فنا نساخت جائیکه سیل راه ندارد سرا نساخت
2 افلاک را بفکر من انداخت وصل او کم بخت را سعادت بال هما نساخت