رسوای زمانه از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 24

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

رسوای زمانه «زبانم» کرد

1 رسوای زمانه «زبانم» کرد فاش این همه راز نهانم کرد

2 با این همه نتوانم گفت عشق تو چنین و چنانم کرد

3 گیرم که زبان بندم از عشق با اشک روان چه توانم کرد

4 آهم چه زبانه کشد بکند بالاتر از آنچه زبانم کرد

5 رخسارۀ زرد گواه دلست کاتش گل سرخ بجانم کرد

6 سودای تو در بازار جهان آسوده ز سود و زیانم کرد

7 شوری بسرم شیرین دهنی افکند، و شکر بدهانم کرد

8 من مفتقر پیرم از غم عشق تو دوباره جوانم کرد

عکس نوشته
کامنت
comment