- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نپنداری همین روز و شب از هم سر برآورده جهانی را خیال از جیب یکدیگر برآورده
2 هوس آیینهٔ عشق است اگر کوشش رسا افتد سحاب از دامن آلوده چشم تر برآورده
3 درینگلشن ندارد غنچه تاگل آنقدر فرصت فلک صد شیشه را در یک نفس ساغر برآورده
4 حلاوت آرزو داری در مشق خموشی زن گره گردیدن از آغوش نی، شکر برآورده
5 به دامن پا کشیدی عیش آزادی غنیمت دان ازین دریا چه کشتیها که بیلنگر برآورده
6 ز رفتارت بساط این چمن رنگینیی دارد که تا نقش قدم روشن شودگل سربرآورده
7 صدف در بحر هنگام شکر پردازی لعلت فراهمکرده موج خجلت وگوهر برآورده
8 فریب موج سیرابی مخور از چشمهٔ احسان طمع زین آب خلقی را به خشکی تر برآورده
9 به رنگ خامهٔ تصویر سامان چه نیرنگم که هر مویم سری از عالم دیگر برآورده
10 ز اوج عالم عنقا مگر یابی سراغ من که پروازم از این نه آشیان برتر برآورده
11 مگر از بیخودی راه امیدی واکنی ورنه شعور آب و گل بر روی خلقی در برآورده
12 سپهر مجمری تا گرمی سامان کند بیدل دلم را کرده داغ حسرت و اخگر برآورده