نپنداری همین روز و شب از از بیدل دهلوی غزل 2615

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

نپنداری همین روز و شب از هم سر برآورده

1 نپنداری همین روز و شب از هم سر برآورده جهانی را خیال از جیب یکدیگر برآورده

2 هوس آیینهٔ عشق است اگر کوشش رسا افتد سحاب از دامن آلوده چشم تر برآورده

3 درین‌گلشن ندارد غنچه تاگل آنقدر فرصت فلک صد شیشه را در یک نفس ساغر برآورده

4 حلاوت آرزو داری در مشق خموشی زن گره گردیدن از آغوش نی‌، شکر برآورده

5 به دامن پا کشیدی عیش آزادی غنیمت دان ازین دریا چه کشتی‌ها که بی‌لنگر برآورده

6 ز رفتارت بساط این چمن رنگینیی دارد که تا نقش قدم روشن شودگل سربرآورده

7 صدف در بحر هنگام شکر پردازی لعلت فراهم‌کرده موج خجلت وگوهر برآورده

8 فریب موج سیرابی مخور از چشمهٔ احسان طمع زین آب خلقی را به خشکی تر برآورده

9 به رنگ خامهٔ تصویر سامان چه نیرنگم که هر مویم سری از عالم دیگر برآورده

10 ز اوج عالم عنقا مگر یابی سراغ من که پروازم از این نه آشیان برتر برآورده

11 مگر از بیخودی راه امیدی واکنی ورنه شعور آب و گل بر روی خلقی در برآورده

12 سپهر مجمری تا گرمی سامان ‌کند بیدل دلم را کرده داغ حسرت و اخگر برآورده

عکس نوشته
کامنت
comment