کو شور دماغی ‌که به سودای از بیدل دهلوی غزل 2031

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

کو شور دماغی ‌که به سودای تو افتم

1 کو شور دماغی ‌که به سودای تو افتم گردی کنم ایجاد و به صحرای تو افتم

2 عمری‌ست درین باغ پر افشان امیدم شاید چو نگه بر گل رعنای تو افتم

3 آن زلف پریشان همه جا فتنه فکنده‌ست هر دام که بینم به تمنای تو افتم

4 چون سایه ز سر تا قدمم ذوق سجودی ست بگذار که در پای سراپای تو افتم

5 مپسند که امروز من گمشده فرصت در کشمکش وعدهٔ فردای تو افتم

6 خورشید گریبان خیالات ندارد کو لفظ‌ که در فکر معمای تو افتم

7 پروای خم ابروی ناز فلکم نیست هیهات‌ گر از طاق دل‌آرای تو افتم

8 چون سیل درین دشت و درم نیست تسلی یا رب روم از خویش به درباب تو افتم

9 بیدل به ره عشق تلاشت خجلم کرد پیش‌آ قدمی چند که در پای تو افتم

عکس نوشته
کامنت
comment