نمک ز گریه و تأثیر از فغان رفته از کلیم غزل 537

کلیم

کلیم

کلیم

نمک ز گریه و تأثیر از فغان رفته

1 نمک ز گریه و تأثیر از فغان رفته دعا اثر نکند گر بآسمان رفته

2 دهان تنگ تو گاهی بچشم می آید کمر کجاست که یکباره از میان رفته

3 دل شکفته نماندست در جهان ور هست گلیست چیدنش از یاد باغبان رفته

4 چگونه سیل بزنجیر موج بند شود مگوی پند که ما را ز کف عنان رفته

5 همه بقدر ادب بهره می برند زدوست مزاج فهم ز مسند بر آستان رفته

6 بهار رفت و گلی در چمن نمی شکفد صبا بسجده آنخاک آستان رفته

7 ز بسکه پیروی خلق گمرهی آورد نمی رویم براهی که کاروان رفته

8 کلیم لاف زبان آوری مزن چندین که شمع آخر ازین بزم بیزبان رفته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر