شوری ز دو عشق در سر ماست از خاقانی شروانی غزل 58

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

شوری ز دو عشق در سر ماست

1 شوری ز دو عشق در سر ماست میدان دل از دو لشکر آراست

2 از یک نظرم دو دلبر افتاد وز یک جهتم دو قبه برخاست

3 خورشید پرست بودم اول اکنون همه میل من به جوزاست

4 در مشرق و مغرب دل من هم بدر و هم آفتاب پیداست

5 جانم ز دو حور در بهشت است کارم ز دو ماه بر ثریاست

6 گر یافته‌ام دو در عجب نیست زیرا که دو چشم من دو دریاست

7 بالله که خطاست هرچه گفتم والله که هرآنچه رفت سوداست

8 خاقانی را چه روز عشق است با این غم روزگار کور است

9 روزی دارد سیاه چونانک دشمن به دعای نیم شب خواست

عکس نوشته
کامنت
comment