خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

غم عمری که شد چرا نخورم از خاقانی شروانی قطعه‌ 251

قطعه‌ 251 ام از 1365 قطعات

غم عمری که شد چرا نخورم

1 غم عمری که شد چرا نخورم غم روزی ابلهانه خورم

2 بر سر روزی ارچه در خوابم من غم خواب جاودانه خورم

3 وقت بیماری از اجل ترسم نه غم چیز و آشیانه خورم

4 چار دیوار چون به زلزله ریخت چه غم فوت آستانه خورم

5 موش گوید که چون درآید مار غم جان نه دریغ خانه خورم

6 درد دل بود و درد تن بفزود تا کی این درد بی‌کرانه خورم

7 چون ننالم؟ که در خرابی دل غم تن و اندوه زمانه خورم

8 اسب نالد که در بلای لگام غم مهماز و تازیانه خورم

9 ای طبیب از سفوف‌دان کم کن کو نقوعی که در میانه خورم

10 چند با دانهٔ دل بریان گل بریان و نار دانه خورم

11 من چو موسی ز ضعف کند زبان گل چو دندان پیر شانه خورم

12 طین مختوم و تخم ریحان بس مار و مرغم که خاک و دانه خورم

13 بس بس از دانه مرغ خواهم خورد مرغ مالنگ و باسمانه خورم

14 یک دکانی فقاع اگر یابم بدل شربت سه گانه خورم

15 شربت مرد از آن دل سنگین چون شراب از دل چمانه خورم

16 فقعی‌کاری از دکان غمش همچو تریاک از خزانه خورم

17 زان فقاعی که سنت عمر است رافضی نیستم چرا نخورم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر غم عمری که شد چرا نخورم

شاعر شعر غم عمری که شد چرا نخورم چه کسی است ؟

شاعر شعر غم عمری که شد چرا نخورم خاقانی شروانی می باشد.

شعر غم عمری که شد چرا نخورم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر غم عمری که شد چرا نخورم چیست ؟

قالب شعر غم عمری که شد چرا نخورم قطعه‌ است

مضمون اصلی شعر غم عمری که شد چرا نخورم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی