غم‌مخور جانا در این‌عالم از ملک‌الشعرا بهار غزل 301

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست

1 غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست نیست‌هستی‌جز دمی‌ناچیز و آن‌دم‌هیچ‌نیست

2 گر به‌واقع بنگری بینی که ملک لایزال ابتدا و انتهای هر دو عالم هیچ نیست

3 بر سر یک مشت خاک اندر فضای بی‌کنار کر و فر آدم و فرزند آدم هیچ نیست

4 در میان اصل‌های عام جز اصل وجود بنگری اصلی مسلم و آن مسلم هیچ نیست

5 دفتر هستی وجود واحد بی‌انتها است حشو این‌ دفتر اگر بیش‌ است‌ اگر کم‌ هیچ‌ نیست

6 در سراپای جهان گر بنگری بینی درست کاین جهان غیر از اساس نامنظم هیچ نیست

7 چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نام زندگی چیزی‌ ز ناچیز است‌ و آن‌ هم‌ هیچ نیست

8 عمر،‌ در غم خوردن بیهوده ضایع شد «‌بهار» شاد زی‌ باری که اصلا شادی و غم هیچ نیست

عکس نوشته
کامنت
comment