1 زین رفتن جان ربای درد افزایت چون سازم و چون کنم پشیمان رایت
2 برخیزم و در وداع هجر آرایت بندی سازم ز دست خود بر پایت
1 ای مسلمانان مرا در عشق آن بت غیرتست عشقبازی نیست کاین خود حیرت اندر حیرتست
2 عشق دریای محیط و آب دریا آتشست موجها آید که گویی کوههای ظلمتست
1 می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را زنده کن در می پرستی سنت پرویز را
2 مایه ده از بوی باده باد عنبربیز را در کف ما رادی آموز ابر گوهر بیز را
1 هر آن روزی که باشم در خرابات همی نالم چو موسی در مناجات
2 خوشا روزی که در مستی گذارم مبارک باشدم ایام و ساعات