- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای قاعده مستان در همدگر افتادن استیزه گری کردن در شور و شر افتادن
2 عاشق بتر از مست است عاشق هم از آن دست است گویم که چه باشد عشق در کان زر افتادن
3 زر خود چه بود عاشق سلطان سلاطین است ایمن شدن از مردن وز تاج سر افتادن
4 درویش به دلق اندر و اندر بغلش گوهر او ننگ چرا دارد از در به در افتادن
5 مست آمد دوش آن مه افکنده کمر در ره آگه نبد از مستی او از کمر افتادن
6 گفتم که دلا برجه می بر کف جان برنه کافتاد چنین وقتی وقت است درافتادن
7 با بلبل بستانی همدست شدن دستی با طوطی روحانی اندر شکر افتادن
8 من بیدل و دل داده در راه تو افتاده والله که نمیدانم جای دگر افتادن
9 گر جام تو بشکستم مستم صنما مستم مستم مهل از دستم و اندر خطر افتادن
10 این قاعده نوزاد است وین رسم نو افتادهست شیشه شکنی کردن در شیشه گر افتادن