- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وحی آمد سوی موسی از خدا بندهٔ ما را ز ما کردی جدا
2 تو برای وصل کردن آمدی یا برای فصل کردن آمدی
3 تا توانی پا منه اندر فراق ابغض الاشیاء عندی الطلاق
4 هر کسی را سیرتی بنهادهام هر کسی را اصطلاحی دادهام
5 در حق او مدح و در حق تو ذم در حق او شهد و در حق تو سم
6 ما بری از پاک و ناپاکی همه از گرانجانی و چالاکی همه
7 من نکردم امر تا سودی کنم بلک تا بر بندگان جودی کنم
8 هندوان را اصطلاح هند مدح سندیان را اصطلاح سند مدح
9 من نگردم پاک از تسبیحشان پاک هم ایشان شوند و درفشان
10 ما زبان را ننگریم و قال را ما روان را بنگریم و حال را
11 ناظر قلبیم اگر خاشع بود گرچه گفت لفظ ناخاضع رود
12 زانک دل جوهر بود گفتن عرض پس طفیل آمد عرض جوهر غرض
13 چند ازین الفاظ و اضمار و مجاز سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
14 آتشی از عشق در جان بر فروز سر بسر فکر و عبارت را بسوز
15 موسیا آدابدانان دیگرند سوخته جان و روانان دیگرند
16 عاشقان را هر نفس سوزیدنیست بر ده ویران خراج و عشر نیست
17 گر خطا گوید ورا خاطی مگو گر بود پر خون شهید او را مشو
18 خون شهیدان را ز آب اولیترست این خطا را صد صواب اولیترست
19 در درون کعبه رسم قبله نیست چه غم از غواص را پاچیله نیست
20 تو ز سرمستان قلاوزی مجو جامهچاکان را چه فرمایی رفو
21 ملت عشق از همه دینها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست
22 لعل را گر مهر نبود باک نیست عشق در دریای غم غمناک نیست