- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب آورد آتشی که نمیرد به هیچ آب
2 بنگر به خانه تن و بنگر به جان من از جام عشق او شده این مست و آن خراب
3 میر شرابخانه چو شد با دلم حریف خونم شراب گشت ز عشق و دلم کباب
4 چون دیده پر شود ز خیالش ندا رسد احسنت ای پیاله و شاباش ای شراب
5 دریای عشق را دل من دید ناگهان از من بجست در وی و گفتا مرا بیاب
6 خورشیدروی مفخر تبریز شمس دین اندر پیش دوان شده دلهای چون سحاب