1 بیقرینه تفنگ شاه جهان که عدو سوزیش زیاده شود
2 چون کشد دشمن شهنشه را گرهی از دلش گشاده شود
1 مرا ز زلف تو غیر از شکست و محنت نیست بنای خانه زنجیر بهر راحت نیست
2 برهنه پای نخواهیم ماند، آبله هست در آن دیار که کفشی بپای همت نیست
1 صبرم حریف دوری طاقت گداز نیست شام غمست این سر زلف دراز نیست
2 گر کوتهست دست امیدم عجب مدار در دعوی گزاف زبانم دراز نیست
1 پیوسته دل ز قطع امید آرمیده است راحت درین چمن بر نخل بریده است
2 صبرم بجستن دل گمگشته رفته است طفل سرشک در پی رنگ پریده است