جوش اشکیم وشکست آیینه‌دار از بیدل دهلوی غزل 16

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

جوش اشکیم وشکست آیینه‌دار است اینجا

1 جوش اشکیم وشکست آیینه‌دار است اینجا رقص هستی همه‌دم شیشه سوار است اینجا

2 عرصهٔ شوخی ما گوشهٔ ناپیدایی‌ست هرکه روتافت به آیینه دچار است اینجا

3 عافیت چشم ز جمعیت اسباب مدار هرقدر ساغر و میناست خمار است اینجا

4 به غرور من وماکلفت دلها مپسند ای جنون تاز نفس آینه زار است اینجا

5 نفی خود می‌کنم اثبات برون می‌آید تا به‌کی رنگ توان باخت بهار است‌اینجا

6 هرچه آید به نظر آن طرفش موهوم است روز شب صورت پشت و رخ‌کار است اینجا

7 سایه‌ام باکه دهم عرضه سیه‌بختی خویش روز هم آینه‌دار شب تار است اینجا

8 دامن چیده در این دشت تنزه دارد خاک صیادگل از خون شکار است اینجا

9 زندگی معبدشرمی ست چه طاعت چه‌گناه عرق جبهه همان سبحه شماراست‌اینجا

10 عشق می‌داند و بس قدرگرانجانی من سنگ شیرازهٔ اجزای شرار است اینجا

11 چند بیدل به هوا دست وگریبان بودن جیبت ازکف ندهی دامن یار است‌اینجا

عکس نوشته
کامنت
comment