- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
طایفهٔ رندان به خلاف درویشی به در آمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند. ,
شکایت از بیطاقتی پیش پیر طریقت برد که چنین حالی رفت. ,
گفت: ای فرزند! خرقهٔ درویشان جامهٔ رضاست، هر که در این کسوت تحمّل بیمرادی نکند مدعی است و خرقه بر او حرام. ,
4 دریای فراوان نشود تیره به سنگ عارف که برنجد تنک آب است هنوز
5 گر گزندت رسد تحمل کن که به عفو از گناه پاک شوی
6 ای برادر چو خاک خواهی شد خاک شو، پیش از آنکه خاک شوی