-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بیادبی است زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
2 نهفته حق رخ و باطل به عشوه جلوهکنان بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است
3 ز شوق نور حضورش بسوخت دل آری چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است
4 به نیم جو نخرم طاق قیصر و کسری مرا که درگهش ایوان و سایهاش طلبی است
5 علاج درد دل ما شراب وصل شماست نه در صراحی و چینی و شیشه و حلبی است
6 ز فیض مهر تو دل را امیدواریها به گریه سحری و نیاز نیمشبی است
7 مپرس سرّ نهان بودن امام ای فیض که کارهای خدا را سئوال بیادبی است