سئوال طلعت از آن حضرت ارچه از فیض کاشانی غزل 1043

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بی‏ادبی است

1 سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بی‏ادبی است زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است

2 نهفته حق رخ و باطل به عشوه جلوه‏کنان بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است

3 ز شوق نور حضورش بسوخت دل آری چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است

4 به نیم جو نخرم طاق قیصر و کسری مرا که درگهش ایوان و سایه‏اش طلبی است

5 علاج درد دل ما شراب وصل شماست نه در صراحی و چینی و شیشه و حلبی است

6 ز فیض مهر تو دل را امیدواری‏ها به گریه سحری و نیاز نیم‏شبی است

7 مپرس سرّ نهان بودن امام ای فیض که کارهای خدا را سئوال بی‏ادبی است

عکس نوشته
کامنت
comment