- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
قوله تعالی: لِکُلٍّ وِجْهَةٌ... الآیة... ای و لکل اهل دین قبلة و متوجه الیه فی الصلاة. هر گروهی را از دین داران و خدا پرستان قبله است که روی بآن دارند و نماز بآن دارند و نماز بآن میکنند. همانست که جای دیگر گفت لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً گفت هر یکی را از شما شریعتی دادیم ساخته و راهی نموده. آن گه گفت وَ مُوَلِّیها ,
این هو خواهی با خدای عز و جل بر که وی رویهای ایشان فرا آن گردانید بقضا و توفیق یا بقضا و خذلان، و اگر خواهی این هو با کلّ بر بآن معنی که هر کس را قبله ایست که خود روی فرا آن میدهد، و تقدیره هو مولّی الیها لأنّ ولّی الیه نقیض ولّی عنه و «مولاها» خواندهاند قراءة شامی است و درین قراءة هو با کلّ شود لا بد. میگوید هر کسرا قبله ایست که روی وی فرا آن دادهاند. روی اهل باطل فرا قبله کژ دادهاند بقضاء و خذلان، و روی اهل حق فرا قبله راست دادهاند بقضا و توفیق، و الامر کلّه بید اللَّه. ,
سْتَبِقُوا الْخَیْراتِ ای فاستبقوا الی الخیرات قیاما بشکره. میگوید نه در لجاج قبله کوشید که در نیکیها کوشید و بآن شتابید، بشکر آن که قبله حق بقضا و توفیق یافتید. و بدان که وجوه خیرات که کوشش در آن میباید و تحصیل آن از بنده در میخواهد فراوانست. بعضی آنست که خصوصا بنفس بنده میباز گردد، و بعضی آنست که از وی بدیگری می تعدی کند. اما آنچه بنفس بنده لازم است توبه است از معصیت، و صبر بر بلا و شدت، و شکر در نعمت و راحت، و استقامت در سرّ و علانیت و گزاردن فرایض و سنن بر وفق سنت و شرط شریعت، و آنچه از وی میتعدی کند شفقت بردن است بر خلق خدای: گرسنه را سیر کردن، و تشنه را آب دادن، و برهنه را پوشیدن، و اسیر را رهایی دادن، و گم شده را براه باز آوردن، و امر معروف و نهی از منکر با خلق خدا بکار داشتن، و با ایشان بخلق نیکو زندگانی کردن، و ایشان را نیک خواستن. و اندرین خصال و معانی که بر شمردیم اخبار و آثار فراوانست، و از جهت شرع مقدس ترغیب تمام است: منها ما روی عن النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم، انه قال «ایّها الناس توبوا قبل ان تموتوا، و بادروا بالاعمال الصالحة قبل ان تشغلوا، و صلوا الذی بینکم و بین ربکم تسعدوا، و اکثروا الصدقة ترزقوا، و أمروا بالمعروف تحصنوا، و انهوا عن المنکر تنصروا. ,
و قال صلی اللَّه علیه و آله و سلّم عودوا المریض و اطعموا الجائع و اسقوا الظّمان و فکّوا العانی یعنی الاسیر. ,
و قال «انّ من موجبات المغفرة اطعام المسلم السغبان، من اطعم مؤمنا علی جوع اطعمه اللَّه یوم القیمة من ثمار الجنة، یجمع احدکم المال فیتزّوج فلانة بنت فلان، و یدع الحور العین باللقمة و التمرة و الکسرة فانّ مهور الحور العین قبضات التمر و فلق الخبز. ,
و سئل ابن عباس ایّ الصدقة افضل؟ فقال قال رسول اللَّه «افضل الصدقة الماء، اما رایت اهل النّار ینادون بما استغاثوا اهل الجنة؟ افیضوا علینا من الماء. ,
و قال سراقة بن مالک بن جعشم سالت رسول اللَّه عن الضّالة من الإبل یعشی حیاضی هل لی اجر ان اسقیها؟ قال نعم، فی کل ذات کبد حریّ اجر و قال بعضهم کنّا مع ابن عباس فی جنازة فرأینا جرّة ماء علی ظهر الطریق، فقال اما انّ اللَّه ینظر الی من وضع الماء علی ظهر الطریق کل یوم طرفی النهار برحمة منه و رضوان. ,
و قال النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم «ایّما مسلم کسا مسلما ثوبا کان فی حفظ اللَّه ما بقیت علیه منه خرقة. ,
أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعا میگوید هر جا که باشید و بر هر قبله که باشید شما و اهل کتاب. روز قیامت اللَّه شما را همگنان بجمع آرد شمار و پاداش را، و مپندارید که من از انگیختن شما پس از مرگ شما عاجز آیم، که من همه چیز را توانندهام و بهمه چیز رسنده. جای دیگر ازین گشادهتر گفت فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. ,
قوله تعالی وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الآیة... اگر کسی گوید چه حکمت است که در این ده آیت سه جایگه گفت فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ؟ جواب آنست که هر جایی علتی مفرد است، و بیان علت را هر جای همان حکم باز آورد. اول آنست. که رب العالمین با پیغامبر اکرام کرد که قبله پدر وی ابراهیم او را کرامت کرد، و مصطفی علیه السلام خود آن میخواست و خشنودی و رضاء وی در آن بود چنانک گفت فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ... ,
دیگر علت آنست که رب العالمین خبر داد. که هر صاحب دعوتی را قبله است. که روی بدان دارد، یعنی که تو صاحب دعوتی ای محمد و مهتر پیغامبرانی، و کعبه قبله تست روی بقبله خویش آر، و ذلک فی قوله: لِکُلٍّ وِجْهَةٌ... ,
الی قوله فَوَلِّ وَجْهَکَ. سدیگر علت در تغییر قبله قطع جهت معاندانست و دفع خصومت ایشان. ,
و ذلک فی قوله لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ پس هر جایی فایده مجدّد است و علتی محکم، و ذکر آن علت را ذکر حکم، مکرر شد. ,
اما آنچه دو جایگه باز آورد فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ... آن لطیفه نیکوست، یعنی که بنده را در روی فرا قبله کردن دو حالست: یکی آنست که آسان آسان باختیار و تمکن خویش روی دل و تن هر دو فرا کعبه تواند کرد، اگر دور باشد و اگر نزدیک. دیگر حال آنست که قبله بر وی مشتبه شود یا مسافر باشد که نماز نافله کند بر راحله، یا در حال روش، یا نماز خوف برابر دشمن در حال مسایفه، بنده درین حال روی دل در کعبه آرد هر چند بظاهر از آن برمیگردد. رب العالمین دو جایگه باز گفت فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ تا هر جای بر یک معنی دلالت کند و مروان را حثّ بود و اللَّه اعلم. ,
قوله لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ قال المفسرون معنی الحجّة هاهنا الخصومة و الجدل، لا الدلیل و البرهان کقوله تعالی قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ، ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ کلّها بمعنی المخاصمة و المجادلة، فسمّاها حجة لان المحتجّ بها یعدها حجة عند نفسه میگوید تا هیچکس را از مردمان بر شما حجتی نبود. یعنی که فرماینده من باشم، و فرمان در قرآن، و تو فرمانبردار، کسی را بر تو حجتی نبود. ,
آن گه گفت إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ این الّا را دو وجه است: یکی تحقیق که میگوید مگر کسی خود بستمکاری حجت جوید بر شما، چنانک کافران قریش و جهودان، که قریش میگفتند محمد در دین خویش متحیّر است و در کار خود فرو مانده، از قبله جهودان برگشت و بقبله ما باز آمد، بدانست که ما بر حقایم، مگر بدین ما نیز باز گردد. و جهودان میگفتند محمد برأی و هواء خود از قبله ما برگشت و میگوید که مرا فرمودهاند. و دیگر وجه آنک إِلَّا بمعنی لکن بود، و در قرآن ازین بسیارست معنی آنست که ایشان که بر خویشتن میستم کنند یعنی جهودان مترسید ازیشان و از من ترسید. ,
وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ معطوف است بر لِئَلَّا یَکُونَ میگوید کعبه قبله کردم شما را تا تمام کنم بر شما نعمت خویش. ,
وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ گوید و مگر تا شما بر راه راست مانید و بر قبله ابراهیم، که بر جهودان نه نعمت تمام کردم و نه بر راه راست ماندند. ,
قال النبی لرجل أ تدری ما تمام النعمة؟ قال و ما تمام النعمة؟ قال «النجاة من النار و دخول الجنة.» ,
و قال علی علیه السّلام تمام النعمة الموت علی الاسلام. ,
و فی روایة اخری قال علی «النعم ستة: الاسلام، و القرآن، و محمد و الستر، و العافیة، و الغنی عما فی ایدی الناس» ,
قوله تعالی کَما أَرْسَلْنا الآیة... تقدیره و لاتم نعمتی علیکم کارسالی الیکم رسولا همچنانک شما را پیغامبر فرستادیم و آن نعمت بر شما تمام کردم این نعمت هم تمام کنم که بر ملة حنیفی و قبله ابراهیم شما را بدارم. و رسول اینجا مصطفی است و آیات قرآن، میگوید رسول ما قرآن بر شما میخواند، وَ یُزَکِّیکُمْ و شما را از کفر و شرک پاک میکند، و بدینی میخواند که چون آن دین دارید و بر آن عمل کنید کنتم از کیاء عند اللَّه عز و جل یعنی بنزدیک اللَّه پاک باشید و هنری و زکی. ,
اگر کسی گوید چونست که درین آیت تزکیت فرا پیش کتاب و حکمت داشت؟ و در آن که رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا تزکیت فا پس کتاب و حکمت داشت؟ جواب آنست که تزکیت همه از خداست اما بر دو ضرب نهاد یکی گواهی دادن است بنده را بطهارت دل و دین وی و پاکی وی از هر آلایش، و این کمال ایمانست و غایت معرفت، و ثمره تعلم کتاب و حکمت، و ابراهیم ع که در دعا تزکیت خواست در آن آیت این ضرب خواست، از بهر آن از کتاب و حکمت فاپس داشت، که تا تعلم کتاب نبود این تزکیت حاصل نشود. دیگر تزکیت بدایت اسلام است از اللَّه بیان احکام شرع، و از بنده پذیرفتن آن و عمل کردن بآن. و رتبت این تزکیت پیش از معرفت حقایق کتاب و حکمت است، و درین آیت اشارت باین تزکیت است از بهر آن فرا پیش داشت، و اللَّه اعلم. ,
وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ... کتاب قرآن است و حکمت سنت مصطفی و بیان حلال و حرام و احکام قرآن و مواعظ آن. وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ من فرایضه و شرایعه و ما هو من صلاح دینکم و دنیاکم. ,