قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 57

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ هر جای که یا أَیُّهَا النَّاسُ...

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ هر جای که یا أَیُّهَا النَّاسُ گفت اتَّقُوا رَبَّکُمُ در آن پیوست، و هر جای که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا گفت اتَّقُوا اللَّهَ در آن پیوست. اتَّقُوا رَبَّکُمُ خطاب عموم است که تقوی ایشان بر دیدار نعمت است، و همت ایشان پرورش تن برای خدمت حق جلّ شأنه. ,

و اتَّقُوا اللَّهَ خطاب اهل نواخت و کرامت است، که تقوی ایشان بر مراقبت منعم است و قصد ایشان روح روح در مشاهدت حق، و شتّان ما بینهما. اتَّقُوا رَبَّکُمُ خطاب مزدوران است و اتَّقُوا اللَّهَ خطاب عارفان. مزدوران در طلب ناز و نعمت‌اند، و عارفان در طلب راز ولی نعمت. مزدوران از اللَّه غیر او خواهند، و عارفان خود اللَّه خواهند. احمد بن خضرویه حق تعالی را بخواب دید گفتا: «یا احمد! کلّ الناس یطلبون منّی الّا ابا یزید فانّه یطلبنی». ,

3 اذا ما تمنّی النّاس روحا و راحة تمنّیت ان القاک یا عزّ خالیا

4 روزی که مرا وصل تو در چنگ آید از حال بهشتیان مرا ننگ آید

گفته‌اند که: تقوی بر سه قسم است: یکی تقوی عقوبت اندر صبر کردن از معاصی، چنان که گفت: وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ. دیگر تقوی اندر شکر نعمت، چنان که گفت: و اتَّقُوا رَبَّکُمُ. سدیگر تقوی برؤیت وحدانیّت بی اعتبار ثواب و عقاب. چنان که گفت: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ. اوّل تقوای ظالمانست، دیگر تقوای مقتصدانست، سدیگر تقوای سابقان. ,

قوله تعالی: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا اوّل گفت: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، و در آخر گفت: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً، و در میان گفت: اتَّقُوا اللَّهَ سرّ ترتیب این کلمات آنست که بنده قصد اعتصام داشت به اللَّه، و راه آن جز تقوی نیست، و حقیقت تقوی تحصیل طاعاتست، و تحصیل طاعات جز بکتاب و رسول نیست که بِحَبْلِ اللَّهِ عبارت از آنست. میگوید: دست در بِحَبْلِ اللَّهِ زنید، تا بتقوی رسید، و از تقوی باعتصام او رسید، و از اعتصام بتوکل رسید، و از توکل باستسلام رسید، و بنده چون باستسلام رسید از وسائط مستغنی شد و بحق قائم گشت، فهو الّذی قال اللَّه عزّ و جلّ فیه: «فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به، و بصره الذی یبصر» الحدیث... ,

و گفته‌اند: اعتصام سه ضرب است: ضرب اول دست بتوحید زدن، چنان که گفت: فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌. دیگر دست بقرآن زدن و بآن کار کردن، و هو قوله تعالی: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ. سدیگر دست بحق زدن، و ذلک فی قوله تعالی: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ. این حقّ اعتصام است، و هر حقی را حقیقتی است. ,

حقیقت این دست اعتماد بضمان اللَّه زدن است، و دست مهر بلطف مولی زدن. ,

قوله: وَ لا تَفَرَّقُوا حثّ مسلمانان است بر ألفت و اجتماع که نظام ایمان به آنست و استقامت کار عالم بسته در آن است، و الفت و اجتماع مسلمانان ادب دینست و زین شریعت، و نظام اسلام، و مایه خیر، و رکن هدایت و اصل طاعت، و موجب ثواب، و لهذا قال عزّ و جلّ: لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ. و قال تعالی: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. و سئل النّبی (ص): «ا یتزاورون اهل الجنّة؟ قال: یزور الاعلی الأسفل، و لا یزور الاسفل الاعلی، الّا الّذین یتحابّون فی الدّنیا فانّهم یأتون فیها حیث شاءوا». ,

و درین معنی خبر بو هریره است روایت از مصطفی (ص)، گفت: «در بهشت مردی مشتاق دیدار برادر خود شود، آن برادر که در دنیا او را دوست داشتی از بهر خدای، در راه خدای بی‌نسبی و سببی، گوید: «یا لیت شعری: ما فعل اخی؟» ,

یعنی کاشک دانستمی که آن برادرم چه کرد؟ و کارش بچه رسید؟ از نواختگانست یا راندگان؟ سوختنی است یا افروختنی؟ در بوستان دوستانست یا در زندان رندان؟ ,

ربّ العالمین آن درد دل وی را در حق برادر خویش مرهمی بر نهد فریشتگان راگوید: «سیروا بعبدی هذا الی اخیه» ,

این بنده مرا نزد برادر او برید. فریشتگان بفرمان خدای آیند، و بایشان نجیب بهشتی با رحل نور. گویند: «قم فارکب و انطلق الی اخیک.» ,

ای بنده خدا گرت دیدار برادرت آرزوست، خیز تا رویم. ,

بران نجیب نشیند هزار ساله راه بیک ساعت باز برد. و مصطفی (ص) گفت: چندان که شما بر نجیب نشینید و یک فرسنگ برانید ایشان هزار ساله راه برانند، تا بمنزل آن برادر فرو آید، سلام کند. آن برادر سلام را علیک گوید، و ترحیب کند، دست بگردن یکدیگر در آرند، و شادی خویش با یکدیگر گویند. ,

16 بس که من در جستن تو گرد سر بر گشته‌ام بی تو ای چشم و چراغم چون چراغی کشته‌ام‌

پس گوید: الحمد للَّه الذی جمع بیننا فی هذه الدرجة، فیجعل اللَّه تلک الدرجة مجلسها فی خیمة مجوفة بالدر و الیاقوت. ,

قوله، وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ هذه اشارة الی اقوام قاموا باللَّه للَّه، لا تاخذهم لومة لائم، و لم یقطعهم عن اللَّه استنامة الی علّة، قصروا انفاسهم و استغرقوا عمرهم علی تحصیل رضاء اللَّه، عملوا للَّه، و نصحوا لدین اللَّه، و دعوا خلق اللَّه الی اللَّه فربحت تجارتهم و ما حسرت صفقتهم. صفت قومی است که باقامت حق قائم‌اند و از حول و قوّت خویش محرّر، وز ارادت و قصد خویش مجرّد، از دائره اعمال و احوال بیرون، و از اسر اختیار و تصرّف آزاد، خدا را دانند، خدا را خوانند، و دین خدای را کوشند، وز خلق و ملامت خلق نیندیشند، در دل دوستی مولی دارند، و در دیده کحل تجلّی دارند، هر چیزی چنان که هست بینند. دیگران از صنع بصانع نگرند ایشان از صانع در صنع نگرند. خاصگیان حضرت‌اند، بداغ گرفتگان مملکت‌اند. ,

19 بنده خاص ملک باش که با داغ ملک روزها ایمنی از شحنه و شبها ز عسس‌

سوخته وصلت‌اند و کشته محبّت، خونشان هدر، و مالشان تلف، امّا دلشان در قبضه، و جانشان در کنف. این چنانست که گویند: دلبری داری به از جان، غم مخور گو جان مباش من کان فی اللَّه تلفه، کان اللَّه خلفه. ,

قوله: وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا تفرّق دیگرست و اختلاف دیگر. تفرّق ضدّ اجتماع است، و اختلاف ضدّ اصطلاح. تفرّق پراکندگی اصحاب طریقت است، و اختلاف پراکندگی ارباب شریعت. تفرق آنست که مراد بنده دیگر بود و مراد حق دیگر، و اجتماع آنست که مراد بنده و مراد حق یکی شود. ,

و فی الخبر: «من جعل الهموم همّا واحدا کفاه اللَّه هموم الدّنیا و الآخرة». ,

و گفته‌اند: تفرّق آنست که نظاره خلق کند و اسباب بیند لا جرم هرگز از رنج و خصومات خلق بر نیاساید، و اجتماع آنست که نظاره حق کند، داند که حق یکتا و کار از یک جا، و حکم ازین یک در. امّا اختلاف ارباب شریعت بر دو ضربست: یکی در اصول دین دیگر در فروع. ,

اما اختلاف در اصول عظیم است و خطرناک، لا بد یکی از دو بر حق است و یکی بر باطل، کسی را که مقصدش مغرب است و آن گه راه مشرق گیرد هرگز کی بمقصد رسد! هر چند که رود از مقصد هر روز دورتر شود، و باز مانده‌تر، و هو المشار الیه بقوله تعالی: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ. ,

اما اختلاف امّت در فروع چنانست که قومی روی نهند بیک مقصد اندر راههای مختلف، بعضی دور و بعضی نزدیک، هر چند که در روش مختلف باشند اما در مقصد یک جای فرود آیند، و مجتمع شوند. این اختلاف عین رحمت است. و الیه‌ ,

اشار النّبی (ص): «الاختلاف فی امّتی رحمة»، یعنی رحمتی بود از خداوند بر خلق این اختلاف در فروع، تا کار دین بر ایشان تنگ نشود و راه آن دشخوار نگردد. ,

و ذلک فی قوله تعالی: وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ. و قال تعالی: یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. ,

عکس نوشته
کامنت
comment