- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، سیاق این آیت تشریف و تخصیص عمر خطاب است که.... بعهد اسلام در آمد. مصطفی ص او را در کنار گرفت و گفت: الحمد للَّه الذی هداک الی الاسلام یا عمر، پس دست وی گرفت و او را پیش یاران برد و گفت: بشروا فهذا عمر قد جاءکم مسلما، ای یاران من، بشارت پذیرید که عمر باسلام در آمد. حمزه برخاست و او را در کنار گرفت، و یاران همه شاد گشتند و بشاشت نمودند و گفتند: الحمد للَّه الذی هداک الی الاسلام یا عمر. ,
پس عمر گفت: یا رسول اللَّه کم عددنا، چند بر آید عدد مسلمانان. رسول خدا گفت: تسعة و ثلاثون، و بک اتم اللَّه الاربعین. چهل، کم یک کس بودیم و اکنون که تو آمدی، عقد چهل تمام شد. عمر گفت: یا رسول اللَّه چرا این کار پنهان داریم و چرا این علم اسلام آشکارا بدر نیاریم؟ أ فیعبد اللات و العزی علانیة علی رؤس الخلائق و یعبد اللَّه جلّ جلاله سرّا کلّا و الّذی بعثک بالحقّ لا یعبد اللَّه سرّا بعد الیوم. ,
عمر دامن عصمت مصطفی گرفت و او را بیرون آورد و آن قوم که با مصطفی بودند از صدّیقان همه بیرون آمدند و دو صف بر کشیدند. یک صف عمر در پیش ایستاد و یک صف حمزه، همی آمدند تا به مسجد حرام، و کافران و مشرکان منتظر که هم اکنون عمر سر محمد میآرد و از اسلام وی همه بیخبر بودند. عمر چون روی کافران دید، تکبیر گفت که رعب آن در دلهای کافران افتاد و روی عقلهاشان سیاه گشت، آن گه گفت: ,
4 مالی اریکم کلّکم قیاما الکهل و الشّبان و الغلاما
5 قد بعث اللَّه لکم اماما محمدا قد شرع الاسلاما
6 و اظهر الایمان و استقاما فالیوم حقّا نکسر الاصناما
نذبّ عنه الخال و الاعماما کفّار قریش آن روز چون عمر را بدیدند دل از دولت خویش برگرفتند و آن روز بدیدن عمر غمناکتر از آن شدند که آن روز که رسول خدا وحی آشکارا کرده بود... ,
ای جوانمرد، گوهر وصال او نه چیزی است که بدست هر دون همّتی افتد، درّیست که در صندوق صدق صدّیقان بدست آید، عبهری است که از حدائق حقایق عاشقان پیدا شود. غوّاصان این گوهر هر یکی علی الانفراد، خورشید ارادت و مستقرّ عهد دولت و مقبول حضرت الهیّت آمدند، صفت ایشان اینست که رب العزّة گفت در آخر سورة: آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا. حکم ایشان اینست که أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ، خلقت ایشان اینست که أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا، ثواب ایشان اینست لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ، و رزق کریم آنست که خورشید وصال از مشرق تافت، تابان شود، همه آرزوها نقد شود و زیادت بیکران شود، قصّه آب و گل نهان شود و دوست ازلی عیان شود، دیده و دل هر دو بدوست نگران شود. ,
9 هر که را نور تجلّی بر دلش آید پدید بس عجب نه گر چو موسی که برو ریحان شود