قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 32

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسی‌ مِنْهُمُ الْکُفْرَ الایة... معنی احساس دانستن است و یافتن بخرد،...

قوله تعالی: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسی‌ مِنْهُمُ الْکُفْرَ الایة... معنی احساس دانستن است و یافتن بخرد، و دیدن بحاسه بصر، میگوید که: چون عیسی (ع) بدانست و دریافت که جهودان بر کفر محکم ایستاده‌اند، و اصرار ایشان بر کفر دید و قصد قتل عیسی (ع) میکردند و ساز بد که پنهان می‌ساختند، عیسی (ع) در آن حال از ایشان برگشت و راه گریز گرفت، تا بقومی حواریان در افتاد. یعنی گازران که جامها می‌شستند و سپید میکردند. از ایشان نصرت خواست بر جهودان و گفت: مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ؟ انصار جمع نصیر است چنان که اشهاد جمع شهید، و الی بمعنی مع است، چنان که گفت آنجا: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی‌ أَمْوالِکُمْ یعنی مع اموالکم و عرب گویند: «الذّود الی الذود ابل» یعنی مع الذود. و معناه «من یضیف نصرته ایای الی نصرة اللَّه؟» آن کیست از شما که مرا نصرت کند با آنکه اللَّه مرا نصرت میدهد. ,

گفته‌اند این نصرت زبان است و اثبات حجت که میطلبید، نه نصرت شمشیر. ,

قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ حواریون گفتند که ما یارانیم خدای را و این بر فراخی مجال عرب است در سخن ایشان، مراد بآن نصرت دین است، چنان که گفت: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ یعنی: ان تنصروا دین اللَّه. جای دیگر گفت: وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ای و ینصرون دین اللَّه و رسوله. ,

امّا حواریون، خلافست میان علما که این نام ایشان را از بهر چه نهادند؟ قومی گفتند: از بهر آنکه جامهای سپید داشتند، عیسی (ع) بایشان در رسید و ایشان همه سپید جامه بودند، صید ماهی میکردند. و درست آنست که گازران بودند: «کانوا یحوّرون الثّیاب ای یبیّضونها» و زن را حوراء گویند به آن معنی که سیاهه چشم وی سیاه باشد و سپیده سخت سپید و خالص. رسول خدا (ص) گفت: «هر پیغامبری را حواری است، حواری ما زبیر بن العوام است. این خبر دلیل است که حواری نامیست خاصگیان هر پیغامبری را. ازین جاست که قتاده گفت: انّ الحواریین کلهم من قریش: ابو بکر، و عمر، و علی، و حمزة، و جعفر، و ابو عبیدة بن الجراح، و عثمان بن مظعون، و عبد الرحمن ابن عوف، و سعد بن ابی وقاص، و عثمان ابن عفان، و طلحه ابن عبید اللَّه و الزبیر ابن العوام و در قصه این آیت گفته‌اند که مریم عیسی (ع) را با حرفت صبّاغی داد پیش مهتر صبّاغان، چون آن حرفت بدانسته بود و دریافته، آن مهتر صباغان جامهای بسیار بوی داد، و بر هر جامه نشان کرد بر آن رنگ که میخواست. آن گه به عیسی گفت: این جامها رنگارنگ می‌باید هر یکی چنان که نشان کرده‌ام به رنگ میکن، این بگفت و به سفری بیرون شد و جامها بعیسی سپرد. عیسی رفت و آن جامها همه در یک خنب نهاد بر یک رنگ راست، و گفت: «کونی باذن اللَّه علی ما ارید منک» پس آن گه مهتر صباغان زود از سفر باز آمد و آن جامها دید، در یک خنب نهاده، و بیک رنگ داده، دل‌تنگ شد، گفت: این جامها تباه کردی! عیسی گفت: جامها چون خواهی؟ و بر چه رنگ خواهی؟ تا چنانک تو خواهی از خنب بیرون آرم، چنان کرد. یکی سبز آمد، یکی زرد، یکی سرخ چنانک مراد بود. آن مرد از کار وی عجب درماند و دانست که بجز صنع الهی نیست، بوی ایمان آورد و اصحاب وی همه ایمان آوردند. و نصرت دین وی کردند. ,

این است که رب العالمین گفت: قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ کلبی گفت: حواریون دوازده مرد بودند و از خاصگیان عیسی که بر راه اتّباع وی راست رفتند و درست آمدند، همیشه با وی بودند، و هرگز از وی جدا نگشتند، هر گه که گرسنه شدندی گفتندی: «یا روح اللَّه جعنا» عیسی دست بر زمین زدی و هر یکی را دو رغیف بیرون آوردی. و در حال تشنگی میگفتند: «عطشنا یا روح اللَّه!» عیسی دست در زمین زدی، آب بر آمدی، تا ایشان بیاشامیدندی. پس ایشان گفتند: یا روح اللَّه! کیست از ما فاضلتر که بتو ایمان آوردیم، و بر پی تو ایستادیم، چون گرسنه شویم ما را طعام دهی، و در تشنگی آب دهی؟ عیسی گفت: از شما فاضلتر آنست که بدست خویش کار کند، و از کسب خویش خورد! ایشان چون این سخن بشنیدند حرفت گازری بیاموختند، و از کسب خویش خوردند ایشانند که رب العالمین نام ایشان حواریان نهاد، و از ایشان حکایت کرد که گفتند: آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ: رَبَّنا آمَنَّا هم از قول حواریان است، میگوید: خداوند ما! ما ایمان داریم و بگرویدیم بِما أَنْزَلْتَ بآنچه فرو فرستادی از آسمان یعنی کتاب انجیل: وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ و بر پی رسول ایستادیم یعنی عیسی (ع). فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ ای مع محمد (ص) و امته، و هم الذین ذکرهم اللَّه فی قوله لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً. ,

وَ مَکَرُوا یعنی الذین احسّ عیسی منهم الکفر. ایشان که عیسی ازیشان کفر معلوم کرده بود، مکر ساختند. و مکر ایشان آن بود که چون عیسی و مادر از میان ایشان بیرون شدند و پس با حواریان بایشان باز آمد و دعوت کرد، ایشان قصد عیسی کردند، و دار زدند، تا وی را بردار کنند، رب العالمین گفت: وَ مَکَرَ اللَّهُ ایشان ساز نهانی ساختند، و اللَّه ساز نهانی ساخت، گفتند که: مکر، سازی بود پوشیده. ,

و باشد که مفسدت را کنند، و باشد که مصلحت را. و مکر اللَّه جز مصلحت را نباشد، و غدر با آن نبود که اللَّه تعالی پاک است و منزه از غدر کردن. این هم چنان است که خود را جل جلاله کید گفت و آن گه در آن کید از غرور پاک و منزه است. بخلاف مخلوق که کید او با غرور است و مکر او با غدر. پس مکر خالق بمکر مخلوق نماند، هم نامی هست، لکن هم‌سانی نیست، و درین آیت رد جهمیان ظاهر است و اهل سنت را بحمد اللَّه در آن حجت قاهر. ,

وَ مَکَرَ اللَّهُ گفته‌اند که: مکر اللَّه اینجا آنست که: پیغام داد به عیسی تا فرا حواریان گفت که: آن کیست از شما که رضا دهد تا شبه من بر وی افکنند، و وی را ببدل من بردار کنند و بهشت او را بود؟ یکی از ایشان اجابت کرد، آنست که اللَّه تعالی گفت: شُبِّهَ لَهُمْ وهب ابن منبه گفت در بیان این قصه: که عیسی شبی نشسته بود با حواریان، و ایشان را وصیتها میکرد، و نصیحتها میگفت، آن گه گفت: یکی از شما امشب بمن کافر شود، و مرا بچند درم بفروشد. پیش از آنکه خروه بانگ کند و روشنایی روز پدید آید، تا درین سخن بودند، جهودان بیامدند و عیسی (ع) را در آن میانه شب ببردند، و دار زده بودند تا وی را بردار کنند. اللَّه تعالی آن شب فرمان داد تا جهان تاریک گشت، تاریکی عظیم که ایشان یکدگر را نمی‌دیدند. فریشتگان آمدند در آن ساعت و عیسی (ع) را رهانیدند از دست ایشان. آن مرد که عیسی (ع) او را نام زد کرده بود بکفر و بیگانگی، نام وی یهودا بود. بجهودان گفت: مرا چه دهید اگر من شما را بعیسی دلالت کنم؟ سی درم بوی دادند. وی بیامد و عیسی در خانه بود که روزن به بیرون داشت. چون در خانه شد اللَّه تعالی شبه عیسی بر وی افکند و جبرئیل آمد عیسی را از آن روزن به آسمان برد. جهودان از پس آن مرد در رفتند و آن مرد را بر صورت عیسی دیدند، وی را بگرفتند و بردار کردند. و بعد از آن مادر عیسی و زنی دیگر آمدند بپای دار و میگریستند. رب العالمین فرمان داد تا عیسی بیامد و ایشان را گفت چرا می‌گریید؟ ایشان گفتند: بتو میگرییم. عیسی گفت: شما دلتنگ نباشید که اللَّه تعالی مرا بآسمان برد و با من نیکوئیها کرد و جز خیر و راحت پیشم نیامد، و این مرد را که بردار کردند اللَّه تعالی شبه من بر وی افکند، تا جهودان پنداشتند که آن من بودم. این است که رب العالمین گفت: وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ جهودان پنداشتند که ایشان دست بردند بآن مکر که ساختند و مکر اللَّه به است و ساز او مه. ,

تواریخیان گفتند که: عیسی سی و سه ساله بود که او را بآسمان بردند از بیت المقدس شب قدر از ماه رمضان و سی ساله بود که از آسمان بوی وحی آمد. ,

چنان که مدت نبوّت و ابلاغ وی سه سال بر آمد، آن گه او را بآسمان بردند. و مریم آن گه که بوی بار گرفت سیزده ساله بود، و بعد از رفع عیسی (ع) شش سال بزیست. و ولادت عیسی بعد از ملک اشکانیان بود به پنجاه و یک سال و بعد از غلبه اسکندر بزمین بابل بشصت و پنج سال. و عیسی به بیت لحم زاد که منزلی است از منازل مسجد اقصی. ,

مصطفی (ص) شب معراج آنجا فرود آمد و نماز کرد. ,

قوله: إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسی‌ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ در معنی مُتَوَفِّیکَ دو قول گفته‌اند: یکی آنست که اللَّه گفت یا عیسی من ترا ستاننده‌ام و گیرنده و از دنیا بسوی خود بر آورنده بی‌مرگ. همانست که جای دیگر گفت: فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی ای قبضتنی الی السّماء و أنا حیّ. این قول کعب است و حسن و کلبی و مطر وراق، و ابن جریج و ابن زید، و برین قول توفی را دو تأویل است: یکی آنکه: رافعک الی وافیا ای تاما لم ینالوا منک شیئا. چیزی که بتمامی از کسی بستانی گویی: توفیت کذا و استوفیته یعنی که: من ترا به آسمان بر آرم با شخص تمام که این دشمنان از تو هیچ چیز نکاهند و نگیرند. دیگر آنست که: «انّی متوفیک، ای متسلّمک»، یقال «توفیت منه، ای تسلّمته» یعنی که: من ترا با خود پذیرم و سوی خویش برآرم. قول دیگر آنست: که از ابن عباس روایت کرده‌اند: «انی متوفیک ای ممیتک» توفّی برین قول مرگ است و آن را دو تأویل است: یکی آنکه وهب گفت: «توفّی اللَّه عیسی ثلاث ساعات من النّهار ثمّ رفعه الیه». تأویل دیگر آنست که ضحاک گفت بر تقدیم و تأخیر «انّی رافعک الیّ و مطهّرک من الّذین کفروا و متوفیک بعد انزالک من السّماء». ,

میگوید: ترا بسوی خویش برآرم و از کافران برهانم و آن گه بعاقبت ترا بدنیا فرستم و بمیرانم. ,

روی ان النّبی (ص) قال انا اولی بعیسی بن مریم لانه لم یکن بینی و بینه نبی، و انّه نازل علی امّتی و خلیفتی علیهم، فاذا رأیتموه فاعرفوه، فانه رجل مربوع الحلق، الی الحمرة و البیاض، سبط الشعر، یهلک اللَّه فی زمانه مسیح الضّلالة الکذّاب الدّجال، و یلبث فی الارض اربعین سنة. و فی روایة کعب اربعا و عشرین سنة، ثم یتزوّج و یولد له، یتوّفی و یصلّی المسلمون علیه و یدفنونه فی حجرة النبی (ص). ,

و روی ان النّبی (ص) قال کیف یهلک امّة أنا فی اوّلها و عیسی فی آخرها و المهدی من اهل بیتی فی وسطها. ,

قال ابن عباس ما لبس موسی الّا الصّوف حتی قبض، و ما لیس عیسی الّا الشعر حتی رفع. ,

و قال ابن عمر رأینا النبی (ص) یبتسم و هو فی الطواف. فقیل له فی ذلک، فقال استقبلنی عیسی فی الطواف و معه ملکان. ,

18 وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا تطهیره من الکافرین: اخراجه من بینهم. و قیل تخلیصه من قتلهم لانّ ذلک نجس طهّره منه.

وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ ابن زید گفت: این ترسایان‌اند که در هر شهری که باشند مه از جهودان باشند، نه بینی که ترسایان را در دنیا مملکت و عزّت و منعت است، و جهودان را جز خواری و مهانت و فرومایگی نیست. و برین قول معنی اتباع دعوی محبت است نه اتباع دین و ملت. و قول درست آنست که: اتّباع جز اتّباع دین و ملّت نیست، و این کاف اتَّبَعُوکَ با مصطفی (ص) میشود و معنی آنست که: ایشان که بر پی تو رفتند یا محمد. در توحید و تصدیق هم ایشانند که اتّباع دین عیسی (ع) و ملت وی کردند براستی و درستی، و او را ببندگی اللَّه و رسالت وی اقرار دادند. یا محمد! اینان برتر جهودان و ترسایانند، امروز در برهان و حجت تا بقیامت و فردا در درجات بهشت با نعمت و کرامت. آن جهودان و ترسایان در اسفل السافلین، و این مؤمنان در اعلی علیین. ,

ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ این مختلفان درین آیت پنج قوم‌اند، یکی مسلمانان‌اند که می‌گویند که: اللَّه یکی و موسی (ع) و عیسی (ع) و محمد (ص) رسولان او، و دیگر جهودان‌اند که میگویند: موسی رسول او و عیسی و محمد (ص) نه. و سدیگر گروه ترسایان‌اند. یک گروه می‌گویند که: عیسی (ع) خداست! و یک گروه می‌گویند که: فرزند است و مادر وی زن، و محمد (ص) پیغامبر نه. آن گه خبر داد از سرانجام این چهار گروه که کافرند و آن یک گروه که مسلمان‌اند: فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا الآیة... اما این چهار گروه که کافران‌اند فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ ایشان را عذاب کنم عذابی سخت در دنیا بشمشیر و گزیت و در آخرت آتش جاوید. ,

وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ اما آن یک گروه که مسلمان‌اند که ایشان را ایمان است و عمل صالح. ایمان فعلی باشد از بنده که مقتضی آن امن بود از عذاب خدا، و عمل صالح فعلی بود که مقتضی آن صلح باشد میان بنده و میان خدا. ,

فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ میگوید: جزاء کردار ایشان و ثواب طاعات ایشان بتمامی بایشان رسانیم، و از مزد کار ایشان هیچ چیز ضائع نکنیم و نکاهیم. همانست که جای دیگر گفت: إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا. ,

آن گه گفت: وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ اللَّه ظلم نه پسندد و ظالمان را دوست ندارد. یعنی که چون ظلم دوست ندارم بدانید که خود نکنم و با خلق خود پیش نگیرم، که آن کس که چیزی دشمن دارد، خود نکند خاصه که از آن مستغنی و بی‌نیاز باشد. ,

ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ حقیقت تلاوت اتّباع است، یعنی که خواننده لفظ بر پی لفظ می‌دارد و «حق تلاوت» چنان که آنجا گفت یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ آنست که تدبر و تتبع معنی بر پی لفظ دارد، و بمقتضی آن کار کند، و خدای عزّ و جل در قرآن جایها اضافت تلاوت و قراءة با خود کرد از آن در قرآن فراوان است. و ظاهر آن همه رد جهمیان است، و گفت مصطفی (ص) شاهد آنست: کأن الناس لم یسمعوا القرآن حین سمعوه من الرحمن یتلوه علیهم. ,

ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیاتِ معنی آنست که: این قصه عیسی و مریم که ما بر تو خواندیم از علامات رسالت و برهان نبوت تو است یا محمد، که آن خبرها غیب است که نه بمشاهدت دیده و نه از کتابی برخوانده‌ای، بلکه ما ترا از آن خبر دادیم و از ذکر حکیم «یعنی لوح محفوظ» با تو بگفتیم: «و اللّوح المحفوظ معلّق بالعرش من درّة بیضاء» و گفته‌اند که: «ذکر حکیم» قرآن است، فانه المحکم من الباطل و هو المشار الیه بقوله تعالی: کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ. ,

عکس نوشته
کامنت
comment