- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
قوله تعالی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ... الآیة... فرمان خداوند عالم است، خداوندی سازنده، نوازنده داننده دارنده، بخشنده پوشنده، دلگشای، رهنمای، سر آرای، مهر افزای، غالب فضل، ظاهر بذل، سابق مهر، دائم ستر، خداوند جهان، دانای آشکارا و نهان، دایم بثنای خود، قائم بسزای خود، نه افزود و نه کاست، همه آن بود که وی خواست، فرمان داد بمؤمنان فرمانی لازم و حکمی واجب وصیّتی بسزا، و به حق پیدا، بزبان کرم با خیر الامم، که قُولُوا گوئید رهیکان من، بندگان من، و چون گوئید از من گوئید، و چون خوانید مرا خوانید، همه حدیث من کنید، عهد من در جان گیرید، ایمان بمن آرید، مهر من در دل دارید، سخن من گوئید، که من نیز در ازل حدیث شما کردم، سخن شما گفتم، عطر دوستی شما سرشتم، رحمت خود را از بهر شما نبشتم. ,
2 تو همه از مهر من آری حدیث من همه از عشق تو گویم سخن
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ ای پیغامبر که سید سادات و سرور کائنات تویی، گزیده عالمیان و خاتم پیغامبران تویی، و ای امتی که بهترین امّتان گذشته شما اید، ایمان آرید بهر چه پیغامبران گذشته گفتند و رسانیدند از نامه و پیغام ما، و امت ایشان خواندند و بدان گرویدند. تا هر شرفی و کرامتی که بجملگی ایشان را بود تنها شما را بود. این امت پیغام حق نیوشیدند و بحکم فرمان برفتند و گردن نهادند، و بهمه ایمان آوردند. رب العالمین ایمان ایشان بپسندید، و بر جهانیان جلوه کرد و گفت وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ آن گه همه را زیر علم مصطفی علیه السّلام در آورد و اتباع وی گردانید. مصطفی از آن خبر داد گفت: «آدم و من دونه تحت لوائی یوم القیمة» ,
و امت وی را بر گذشتگان پیشی داد و گفت السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ. و رسول گفت: «نحن الآخرون السابقون یوم القیمة». ,
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا الآیة... ای سید خافقین و رسول ثقلین! این کارها همه در پی تو بستیم، و جهانیان را اتباع تو فرمودیم، خادمان ترا عهدنامه محبت نوشتیم، و در محل نظر خود آوردیم، و مخالفان ترا در وهده مذلت و مهانت اوکندیم، من خالفک فهو فی شقّ الاعداء، و من خدمک فهو فی شقّ الاولیاء، هر که ترا خواست او را خواستیم و بخود راه دادیم، و هر که برگشت او را سوختیم و بینداختیم، من یطلع الرسول فقد اطاع اللَّه ای مهتر! از برگشتن این بیگانگان و ناسزا گفتن ایشان دل تنگ مدار، که ما شغل ایشان ترا کفایت کنیم، و رنج ایشان از تو باز داریم، فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ آن گه قومی آریم برنگ توحید برآورده، و بصفت دوستی آراسته، و صبغة اللَّه بستر ایشان پیوسته، این «صبغة اللَّه» رنگ بی رنگی است، هر که از رنگ رنگ آمیزان پاک است بصبغة اللَّه رنگین است. ,
6 آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت رنگ من و تو کجا خرد ای ناداشت
پس چون که بصبغة اللَّه رسید، هر که بوی باز افتد او را برنگ خود کند. چنانک کیمیاء مس را و آهن را برنگ خویش کند، و عزیز گرداند. اگر بیگانه بوی باز افتد آشنا گردد، و گر عاصی باز افتد مطیع شود، و درین باب حکایات مشایخ بسیار است. ,
منها ما حکی عن ابراهیم الخواص، قال دخلت البادیة مرّة فرأیت نصرانیا علی وسطه زنّار، فسألنی الصحبة، فمشینا سبعة ایّام. فقال یا راهب الحنیفیة! هات ما عندک من الانبساط! فقد جعنا فقلت الهی لا تفضحنی فی هذا الکافر، فرأیت طبقا علیه خبز و شواء و رطب و کوز ماء. فاکلنا و شربنا و مشینا سبعة ایّام. ثمّ بادرت و قلت یا راهب النصاری هات ما عندک، فقد انتهت النّوبة الیک، فاتکأ علی عصاه و دعا فاذا بطبقین علیهما اضعاف ما کان علی طبقی، قال فتحیّرت و تغیّرت و ابیت ان آکل فالحّ علیّ، فلم اجبه فقال کل فانی مبشّرک ببشارتین احدیهما اشهد ان لا اله الا اللَّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه، و حلّ الزنار. و الأخری انی قلت اللهم ان کان لهذا خطر عندک فافتح علی بهذا، ففتح. قال فاکلنا و مشینا و حجّ و اقمنا بمکة سنة ثم انّه مات فدفن بالبطحاء رحمه اللَّه. ,
قوله قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ میگوید ای پیغامبر ما! ای رسول و فرستاده ما! ای سفیر درگاه ما! ای باز مملکت ما! ای دلال شریعت ما! ای شفیع مجرمان، و ای خاتم پیغامبران، آن بیگانگان را گوی أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ چه خصومت سازید با ما؟ ,
و چه پیکار کنید با مادر اللَّه؟ و او خداوند ما و شماست خداوندی او همه را لازم، و اقرار دادن بیگانگی و پادشاهی او بر همه واجب، آن گه شما را این چه سود دارد که گوئید، و چه بکار آید چون نشان بندگی بر خود نه بینید، و رقم اخلاص بر خود نیابید، دانید که عود چون در مجمر نهند تا آتش در آن نزنید بوی ندهد، چون بزبان گفتید رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ آتش اخلاص باید که در آن زنید تا بوی توحید بیرون دهد. ,
ای مهتر کائنات! منّت ما بر خود فراموش مکن، و از نواخت و ا کرام ما بر خود ایشان را خبر کن و گوی وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ما پاک راهانیم و پاک دلان، او را پرستگاران و گردن نهادگان، و بیزار از انباز و انباز گیران. گفتهاند که جمله شرایع سه چیز است: یکی اقرار بوجود معبود، دیگر عمل کردن از بهر وی، سدیگر اخلاص. رب العالمین گفت ای محمد! ایشان را گوی اگر در اقرار و عمل ما را مشارکید، در اخلاص مشارک نه اید، و کار اخلاص دارد و بناء دین بر اخلاص است، و رستگاری در اخلاص است، روش اخلاص در اعمال همچون روش رنگ است در گوهر، چنانک گوهر بی کسوت رنگ سنگی بی قیمت باشد، عمل بی اخلاص جان کندن بی ثواب باشد. خداوند عز و جل از بندگان خویش در دین اخلاص درخواسته است. گفت وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ و گوهر اخلاص جز در صدف دل ننهادهاند و در دریای سینه، پس زنده دلی باید نخست تا آنکه اخلاص از وی درست آید. یقول تعالی إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ. و قال بعضهم دخلت علی سهل بن عبد اللَّه یوم جمعة قبل الصلاة، فرأیت فی البیت حیّة فجعلت اقدّم رجلا و اؤخّر اخری، فقال ادخل لا یبلغ احد حقیقة الایمان و علی وجه الارض شیء یخافه. ثم قال هل لک فی صلاة الجمعة؟ ,
فقلت بیننا و بین المسجد مسیرة یوم و لیلة. فاخذ بیدی فما کان الّا قلیلا حتّی رأیت المسجد فدخلنا و صلّینا الجمعة، ثمّ خرجنا فوقف ینظر الی الناس، و هم یخرجون. ,
فقال اهل لا اله الا اللَّه کثیر و المخلصون منهم قلیل. ,