قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 59

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: خُذِ الْعَفْوَ علماء دین و ائمّة شرع متفق‌اند که در قرآن آیتی نیست مکارم الاخلاق را جامع‌تر...

قوله تعالی: خُذِ الْعَفْوَ علماء دین و ائمّة شرع متفق‌اند که در قرآن آیتی نیست مکارم الاخلاق را جامع‌تر ازین آیت. آن روز که این آیت فرو آمد مصطفی (ص) گفت: «یا جبرئیل! ما هذا»؟ قال: لا ادری حتی اسأل. فذهب ثمّ رجع، فقال: یا محمّد! انّ ربّک یأمرک ان تصل من قطعک، و تعطی من حرمک، و تعفو عمّن ظلمک. ,

2 آن گه مصطفی (ص) گفت: «بعثت لیتمّم بی مکارم الاخلاق». اعطاء من یحرمه، و وصل من

3 و فی معناه انشدوا: من کملت فیه فذلک الفتی‌

4 مکارم الاخلاق فی ثلاثة یقطعه، و العفو عمن اعتدی.

و قال رسول اللَّه (ص): «اوصانی ربّی بتسع: اوصانی بالاخلاص فی السّرّ و العلانیة، و العدل فی الرّضا و الغضب، و القصد فی الغنی و الفقر، و أن اعفو عمّن ظلمنی، و أصل من حرمنی، و أن یکون صمتی تفکرا، و منطقی ذکرا و نظری عبرا». ,

خُذِ الْعَفْوَ قیل هو العفو عن المذنب، ای اترک عقوبته. باین قول عفو عفو گنهکار است، فرا گذاشتن گناه از وی و عقوبت ناکردن، و این در ابتداء اسلام بود پس بآیت قتال منسوخ شد. و قیل: معناه خذ العفو من اموالهم. ای ما فضل من العیال، و طاب و سهل و أتوک به عفوا بغیر کلفة فخذه، و لا تسئلهم ما وراء ذلک. من قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ، و هو منسوخ بآیة الزّکاة. مجاهد گفت: خُذِ الْعَفْوَ ای ما عفا لک و ظهر و تیسّر من اخلاق الناس، و لا تستقص علیهم، و لا تبحث عنهم. میگوید: سرسری فراگیر کار مردمان، و آسان فرار و با ایشان، فرا گذار بر نهان ایشان، و مجوی پوشیده‌های ایشان. «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» ای بالمعروف. و المعروف و العارفة و العرف کل خصلة حمیدة ترضیها العقول، و تطمئنّ الیه النّفوس. ,

قال النّبیّ (ص): «صنائع المعروف تقی مصارع السّوء، و اهل المعروف فی الدّنیا هم اهل المعروف فی الآخرة». ,

قال عطاء: «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» یعنی بلا اله الّا اللَّه، وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ ای جهل و اصحابه. ثم نسختها آیة السّیف، و قیل: أعرض عنهم بترک مقابلتهم و ترک موافقتهم. چون این آیت فرو آمد مصطفی (ص) گفت: «کیف یا ربّ و الغضب»؟ ,

بار خدایا چون توانم؟ و این غضب را چه کنم که در سرشت ما است؟ جبرئیل آمد و آیت آورد. ,

وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ ای یعتریک و یعرض لک من الشّیطان عارض من وسوسة و فساد و غضب، فَاسْتَعِذْ ای فاستجر، بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ من مکائده، و استغث به. زجاج گفت: النزغ بأدنی حرکة تکون، تقول: نزعته ای حرّکته. ,

یقول: ان نالک من الشیطان ادنی وسوسة. معنی آیت آنست که: اگر شیطان ترا خلاف آن گوید و نماید که ما فرمودیم در این آیت از مکارم الاخلاق، تو وی را دفع کن باستعاذت، بگوی: اعوذ باللّه منه، که اللَّه شنواست، و از ضمیر تو آگاه و دانا. قال سعید بن المسیّب: شهدت عثمان و علیّا و کان بینهما نزغ من الشّیطان، فما ابقی واحد منهما لصاحبه شیئا، ثمّ لم یبرحا حتّی یستغفر کل واحد منهما لصاحبه. ,

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا یعنی المؤمنین، إِذا مَسَّهُمْ اصابهم، «طیف» بی الف قراءت مکی و بصری و کسایی است. باقی «طائف» خوانند، و الطیف ما یتخیّل فی العقل ممّا لا تلحقه العین، او یری فی المنام، و قیل: اللّمم و الوسوسة و الخیل. تقول: طاف الخیال یطیف طیفا، و طاف الرّجل یطوف طوفا، اذا اقبل و أدبر، و طیف، من طاف الخیال، و یجوز ان یکون من طاف الرّجل، فیکون اصله طیّفا بالتّشدید، فخفّف کمیّت و میت، و طائف اسم الفاعل من احدهما، و یجوز أن یکون طائف مصدرا کالطیف، کقولهم ما لفلان طائل، ای طول. «تَذَکَّرُوا» ای تذکّروا عقوبة اللَّه، و قیل استعاذوا باللّه. قال سعید بن جبیر: هو الرّجل یغضب الغضبة فیذکر اللَّه، فیکظم الغیظ. قال ابن عباس و السّدی: اذا زلّوا تابوا، کقوله تعالی: ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ. فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ ای: علی بصیرة. ,

و المبصر صاحب البصیرة. و قیل مهتدون، و قیل منتهون. ,

وَ إِخْوانُهُمْ این اخوان شیاطین‌اند، و «هم» ضمیر مشرکان است، و روا باشد که اخوان مشرکان‌اند، و «هم» ضمیر شیاطین نهند. یَمُدُّونَهُمْ من المدد، و هو الزّیادة، و من المدّ و هو الجذب. قراءت مدنی یمدونهم بضمّ یا و کسر میم است. هر چه در قرآن آید از پسند «امددت» گوید، چنان که أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ، وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَةٍ، أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ، و هر چه آید از ذم و ناپسند «مددت» گویند، چنان که وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ‌. و در قرآن، اند جای اللَّه کافران را برادران دیو خواند بمعنی همسازان، و معنی الایة: أنّ الشّیاطین یزیّنون لهم الکفر و المعاصی، و یغرونهم و یعینونهم فی الضّلال و الهلاک. ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ لا یقلعون و لا ینتهون. یقال: اقصر یقصر و قصّر یقصّر، اذا کفّ. ,

وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ یا محمد! یعنی المشرکین بِآیَةٍ ممّا اقترحوا علیک. ,

و قیل: بآیة من القرآن، قالُوا لَوْ لا اجْتَبَیْتَها ای هلّا تقوّلتها من نفسک؟ و اخترعتها من عندک؟ تقول: اجتبیت الشّی‌ء و اخترعته و اختلقته بمعنی. مشرکان این بمصطفی از بهر آن میگفتند که ایشان چنین میگفتند که: این سخن محمّد از خویشتن میسازد و مینهد، چنان که جای دیگر گفت: إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ، أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ. ,

حسن گفت: هی الایة من القرآن اذا جاءت کذّبوا بها، و اذا تأخّرت طلبوها استهزاء. پس ربّ العالمین گفت: یا محمّد! ایشان را جواب ده، گوی: إِنَّما أَتَّبِعُ ما یُوحی‌ إِلَیَّ مِنْ رَبِّی، آنچه شما میخواهید نه از قبل منست و نه بخواست من، که آن ز قبل خدا است و بخواست خدا، تا از اللَّه پیغام بمن نیاید من بشما نگویم. ربّ العالمین تصدیق وی کرد آنجا که گفت: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی‌. جای دیگر گفت: وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ. هذا بَصائِرُ ای هذا القرآن الّذی اتیت به بصائر مِنْ رَبِّکُمْ بیان ظاهر و برهان واضح، و أی آیة اعظم منه؟ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ. ,

وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ این آیت بقول سه گروه از مفسران در سه سبب است: قومی گفتند: این جواب آنست که مشرکان قریش یکدیگر را گفتند: «لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه» هر گه که محمّد قرآن خویش را خواندن گیرد، شما در برابر وی شنعت و نابکار گفتن درگیرید، تا بآن خویش وی را باز شکنید. این آیت جواب آنست. ,

قومی گفتند: این در نماز آمده، که مسلمانان در نماز پس رسول خدای با وی قرآن میخواندند بآواز. رسول خدا گفته بود ایشان را: «لا تنازعونی فی القرآن فاذا قرأت فأنصتوا»، و فی روایة: فلا تقرؤا خلفی الا بأم القرآن، و قومی گویند: این در خطبه است. این قرآن خواندن اندر خطبه خواهد، و از بهر آن خطبه را قرآن خواند که خطبه بی‌چیزی از قرآن نه روا است، مردمان را باستماع خطبه فرمود و بخاموشی. و درست است خبر از مصطفی (ص) که گفت: «من قال لصاحبه و الامام یخطب یوم الجمعة انصت فقد لغا». ,

و روی عن عثمان بن عفان: اذا قام الامام ان یخطب یوم الجمعة فاستمعوا و أنصتوا، فان للمنصت الّذی لا یسمع من الحظّ مثل ما للسامع المنصت. و قال النّبی (ص): «من توضّأ فأحسن الوضوء، ثمّ أنصت للامام یوم الجمعة حتی یفرغ من صلوته، کفّر له ما بین الجمعة الی الجمعة، و زیادة ثلاثة ایّام». ,

عمر بن عبد العزیز گفت: فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا معنی آنست که هر واعظ که از خدا و رسول سخن گوید، و خلق را پند دهد، بنیوشید، و گوش بآن دارید، و تا آن می‌شنوید هیچ سخن مگویید. ابن مسعود و ابو هریره گفتند: در ابتداء اسلام سخن گفتند در نماز روا بود، چنان که یکدیگر را سلام میکردند، و جواب می‌دادند، و یکی میگفت: کم صلّیتم؟ دیگری جواب می‌داد که: صلّینا کذا و کذا. پس این آیت فرو آمد و سخن گفتن در نماز حرام گشت مگر تسبیح و تحمید و دعا و ذکر. زجاج گفت: «استمعوا و أنصتوا» معنی آنست که: اعملوا بما فیه و لا تجاوزوه، من قول القائل: سمعت دعاک ای اجبت دعوتک. ,

وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ ابن عبّاس گفت: ذکر اینجا قراءت است در نماز، فِی نَفْسِکَ ای فی صلوتی الاسرار، الظهر و العصر. وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ یعنی الفجر و العشائین، ای: ارفع الصوت وسطا. وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ بقلبک و لسانک. ,

خطاب با مصطفی است، و مراد بآن همه مؤمنان‌اند. ایشان را درین آیت بپنج نماز میفرماید، نمازی با خضوع و خشوع و ترک غفلت، هم چنان که جای دیگر گفت: أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی. ,

و مصطفی (ص) گفت بروایت ابن عباس ازو: «انّ اللَّه تبارک و تعالی یقول: انما اتقبل صلاة من تواضع لعظمتی، و قطع نهاره بذکری، و کفّف نفسه من الشهوات ابتغاء مرضاتی، و لم یتعاظم علی خلقی، و لم یبت مصرّا علی خطیئته، یطعم الجائع و یؤوی الغریب، و یرحم الضعیف، و یک سو العاری، فذلک الّذی یضی‌ء نور وجهه کما یضی‌ء نور الشّمس. یدعونی فألبّی، و یسألنی فأعطی. مثله عندی کمثل الفردوس فی الجنان، لا یشتا ثمرها و لا یتغیر حالها». ,

و قیل معناه: و اذکر ربّک بقلبک، و لا تنسه، و اذکره بالتّسبیح و التحمید، تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً خاشعا متذلّلا، خائفا فرقا، وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ یعنی من الصّوت، ای: اذکره بقلبک و بلسانک غیر مجهور به و لا مرفوع به صوتک. بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ یعنی بکرة و عشیّا. الاصال العشیات، و هی جمع الجمع، فالاصال جمع اصل، و الاصل جمع اصیل، و هو اسم لما بین العصر الی المغرب. معنی غدوّ بامداد کردن بود، امّا اینجا مراد بامداد است، چنان که گفت: فالِقُ الْإِصْباحِ اصباح بامداد کردن بود، و مراد بامداد است، و در قرآن جایها تنزیل گفت بمعنی منزل، همچنین مراد باین غدو غدوات است. ,

إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ یعنی الملائکة فی السّماء. و عند للقربة و الزّلفة لا یَسْتَکْبِرُونَ ای لا یتعظّمون عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ ینزّهونه عمّا لا یلیق به، و یقولون سبحان اللَّه. و قیل: یسبّحونه یصلّون له، من السّبحة و هی الصّلاة. این آیت آن گه فرو آمد که کافران گفتند: و ما الرحمن أ نسجد لما تأمرنا؟ سروا زدند و خدای را عزّ و جلّ سجود نکردند، و گردن کشیدند. معنی آنست که: فریشتگان و مقرّبان ملأ اعلی با منزلت و رتبت و درجه ایشان خدای را می‌سجود کنند، و عبادت بی‌فترت می‌آرند. ,

یُسَبِّحُونَهُ ینزّهونه عن السّوء و یذکرونه، وَ لَهُ یَسْجُدُونَ ای: یصلّون. ,

روی ابو هریرة، قال: قال رسول اللَّه (ص): اذا قرأ ابن آدم السجدة فسجد، اعتزل الشّیطان یبکی. فیقول: یا ویله! امر بالسّجود، فسجد، فله الجنّة، و أمرت بالسّجود فعصیت، فلی النّار». ,

و عن ربیعة بن کعب الاسلمی، قال: کنت ابیت مع النّبیّ (ص) و أتیته بوضوئه، فقال: «سلنی». فقلت: مرافقتک فی الجنّة. قال: «او غیر ذلک»؟ ,

فقلت. هو ذاک. قال: «فأغنی علی نفسک بکثرة السّجود». ,

و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «اکثر من السّجود فانه لا یسجد عبد للَّه سجدة الّا رفعه اللَّه بها درجة، و حطّ بها عنه خطیئة». ,

عکس نوشته
کامنت
comment