- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
قوله تعالی: «قالَتْ رُسُلُهُمْ» رسولان ایشان گفتند، «أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ» در اللَّه نیز گمانی است؟، «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» کردگار و آفریدگار آسمان و زمین، «یَدْعُوکُمْ» میخواند شما را، «لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ» تا بیامرزد شما را گناهان شما، «وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی» و با پس دارد شما را تا هنگامی نام زد کرده، «قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا» گفتند که نیستید شما مگر مردمانی همچون ما، «تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونا» میخواهید که برگردانید ما را، «عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا» از پرستش آنچ پدران ما پرستیدند، «فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِینٍ (۱۰)» بیارید بما حجتی روشن. ,
«قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ» فرا ایشان گفت رسولان ایشان، «إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» نیستیم ما مگر مردمانی همچون شما، «وَ لکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» لکن سپاس نهد اللَّه بر هر که خواهد از بندگان خویش، «وَ ما کانَ لَنا» و نیست ما را، «أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» که بشما حجتی آریم مگر بفرمان اللَّه «وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۱۱)» و ایدون بادا که گرویدگان توکل و پشتی داری بر خدای دارند. ,
«وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ» و چرا که ما پشتی نداریم و توکل نکنیم بر اللَّه، «وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا» و اوست که راه نمود ما را براههای راست ما، «وَ لَنَصْبِرَنَّ» و بر آنیم که شکیبایی کنیم، «عَلی ما آذَیْتُمُونا» بر آن رنجها که شما مینمائید ما را، «وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (۱۲)» و ایدون بادا که بر خدای تعالی توکل دارند متوکلان. ,
«وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ» کافران گفتند رسولان خویش را، «لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا» که بیرون کنیم شما را از زمین خویش، «أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا» یا باز گردید و در کیش ما آئید، «فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ» پیغام داد خداوند ایشان بایشان «لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ (۱۳)» که ما خود آن ستمکاران را هلاک کنیم. ,
«وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ» و شما را در زمین نشانیم پس ایشان «ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی» این پاداش آن کس راست که گرویده است برستاخیز و ایستادن شمار را، «وَ خافَ وَعِیدِ (۱۴)» و ببیم است از وعید من. ,
«وَ اسْتَفْتَحُوا» و عذاب خواستند گفتند که میان ما و میان رسولان کار برگزار و بر گشای، «وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ (۱۵)» و نومید ماند هر گردن کشی شوخ. ,
«مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ» دوزخ پیش او فا، «وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ (۱۶)» و میآشامانند او را از آبی زردابه وقیح «یَتَجَرَّعُهُ» در دهن میکشد آن را، «وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ» و نمیتواند که روان فرو برد آن را، «وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ» و میرسد باو درد مرگ از هر جای، «وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ» و آنکه مردنی نه، «وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ (۱۷)» و پیش او فا باز عذابی سختر از آن و ستبرتر از آن. ,
«مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ» مثل کردار ایشان که بخداوند خویش کافر شدند، «کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ» چون خاکستری خشک که باد در آن زور گرفت، «فِی یَوْمٍ عاصِفٍ» در روزی سخت باد، «لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی شَیْءٍ» باد شاه نشوند و درنیابند از آن کردگار که کردند بر هیچیز، «ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (۱۸)» آنست آن گمراهی و تباهی دور. ,
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ» نمیبینی که اللَّه بیافرید هفت آسمان و هفت زمین بیکتایی و توانایی، «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ» اگر خواهد ببرد شما را، «وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (۱۹)» و آفریدهای آرد نو. ,
«وَ ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ (۲۰)» و آن بر اللَّه نه سخت است نه دشوار. ,
«وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعاً» و بیرون آیند خوانندگان اللَّه همه بیکبار، «فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا» پس روان گویند گردن گردنکشان را، «إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً» که ما شما را پس روان بودیم «فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ» امروز ما را بکار آیید و از عذاب ما چیزی بردارید، «قالُوا» گویند، «لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ» اگر اللَّه ما را راه نمودی ما هم شما را راه نمودیمی «سَواءٌ عَلَیْنا» یکسانست بر ما، «أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا» خروش کنیم یا شکیبایی کنیم، «ما لَنا مِنْ مَحِیصٍ (۲۱)» ما را دوری یافت نیست از عذاب و نه رستن. ,
«وَ قالَ الشَّیْطانُ» و دیو گوید، «لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ» آن گه که کار شمار برگزارده آید، «إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ» خدای شما را وعده داد وعدهای درست راست، «وَ وَعَدْتُکُمْ» و من شما را وعده دادم «فَأَخْلَفْتُکُمْ» و آنچ گفتم نکردم، «وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ» و مرا بر شما دست رسی نبود و توانی، «إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ» مگر آنک خواندم شما را، «فَاسْتَجَبْتُمْ لِی» و پاسخ کردید مرا، «فَلا تَلُومُونِی» مرا مه نکوهید، «وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» خویشتن را نکوهید، «ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ» نه من فریاد رس شماام، «وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ» و نه شما فریاد رس من، «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» که من کافر بودم بآنچ شما انباز گرفتید مرا در آن پیش، «إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۲۲)» کافران را فردا عذابی درد نمای است. ,