- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
وَ الطُّورِ (۱) بآن کوه که اللَّه در آن با موسی سخن گفت. ,
3 وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ (۲) و بنامه نوشته. فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ (۳) در ورقی گشاده.
وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ (۴) و بآن خانه با فراوانی آمدندگان بآن و گروندگان گرد آن. ,
5 وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ (۵) و باین کاز برداشته آسمان افراشته. إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ (۷) که عذاب خداوند تو بودنی است.
6 وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ (۶) و بآن دریا از آب پر کرده. ما لَهُ مِنْ دافِعٍ (۸) آن را باز دارنده نیست.
یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً (۹) آن روز که در هم شورد و درهم گردد آسمان درهم گشتنی. ,
وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً (۱۰) و فرا رفتن آید کوهها در هوا رفتنی. ,
فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (۱۱) ویل آن روز دروغ زن گیران را. ,
الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ (۱۲) ایشان که در دروغ و نابکاری و باطل میبازی کنند. ,
یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا (۱۳) آن روز که ایشان را و میرانند راندنی بآتش دوزخ. ,
هذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ (۱۴) این آن آتش است که شما میآن را دروغ خواندید. ,
أَ فَسِحْرٌ هذا جادوی است این و دروغی أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ (۱۵) یا شما نمیبینید. ,
اصْلَوْها میرسید بآن آتش و میسوزید فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا شکیبایی کنید یا نکنید سَواءٌ عَلَیْکُمْ یکسانست بر شما إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۶) شما را پاداش بآن خواهند داد که میکردید. ,
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ (۱۷) پرهیزگاران در بهشتهااند با ناز وزید. ,
فاکِهِینَ شادان و نازان، نیک روزان و میوهخواران. ,
بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ بآنچه اللَّه داد ایشان را. وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ (۱۸) و بازداشت از ایشان عذاب آتش. ,
18 کُلُوا وَ اشْرَبُوا: میخورید و میآشامید. هَنِیئاً گوارنده و نوش، بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۹) بآنچه میکردید.
مُتَّکِئِینَ تکیه زدگان و باز خفتگان، عَلی سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ بر تختها بر کنار. ,
وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ (۲۰) و با ایشان جفت کنیم سیاه چشمان فراخ چشمان. ,
وَ الَّذِینَ آمَنُوا و ایشان که گرویدگان بودند، و اتبعناهم ذریاتهم ما پس ایشان فرا داشتیم و در ایشان رسانیدیم فرزندان ایشان بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ بآنچه گرویده بودند فرزندان ایشان را در پدران رسانیدیم هر چند که در صلاح و عبادت چون پدران نبود، وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ و از کردار بهینان چیزی نکاستیم. کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ (۲۱) هر مردی بآنچه خود کرد گروگانست. ,
وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَةٍ و ایشان را فراهم پیوستیم میوهها، وَ لَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ (۲۲) و هر گوشتی که ایشان را آرزو بود. ,
یَتَنازَعُونَ فِیها کَأْساً میروانند از یکدیگر در آن سرای پیرایهای لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ (۲۳) و دشنام و دروغ زن گرفتن یکدیگر نه. ,
وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ و میگردد بر سر ایشان غِلْمانٌ لَهُمْ غلامان ایشان، کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ (۲۴) گویی که ایشان مرواریدند از گرد و آلایش کوشیده. ,
وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ روی فرا یک دیگر گردانند یَتَساءَلُونَ (۲۵) یک دیگر را از گذشتهها میپرسند. ,
قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ (۲۶) گویند ما هر چند که در میان کسان خویش و جهانیان خویش بودیم پیش باز ترسنده بودیم. ,
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا سپاس نهاد اللَّه بر ما وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ (۲۷) و بازداشت از ما عذاب آتش. ,
إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ ما پیشین باز میخواندیم او را إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ (۲۸) که او آن نوازنده مهربانست. ,
فَذَکِّرْ یاد کن و پند ده فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ (۲۹) که تو بآن نیکویی که خداوند تو با تو کرد نه اختر گویی و نه دیوانه. ,
أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ میگویند شعر گوی است نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ (۳۰) چشم بروز او نهادهایم و در افتاد جهان. ,
قُلْ تَرَبَّصُوا گوی چشم بر هم نهید بروز من فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ (۳۱) که من چشم بر هم نهادم بروز شما. ,
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا خردهای ایشان ایشان را باین سخن میفرماید، أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (۳۲) بلکه ایشان قومیاند ناپاک شوخ از اندازه بیرون. ,
أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ میگویند او فرا نهاد این سخن و او فرا ساخت این قرآن بَلْ لا یُؤْمِنُونَ نه ساخت که ایشان بنمیگروند. ,
فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقِینَ (۳۴) گوی تا سخنی آرند همچون این سخن اگر میراست گویند. ,
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ آفریده گشتند بیهیچ آفریدگار أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (۳۵) یا خود را خود آوردند. ,
أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ یا آسمان و زمین ایشان آفریدند بَلْ لا یُوقِنُونَ (۳۶) بلکه ایشان بیگمان نمیباشند. ,
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّکَ یا نزدیک ایشانست خزانههای خداوند تو أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ (۳۷) یا ایشان پادشاهان اندو کامکاران بر کام خویش. ,
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ یا ایشان را نردوانیست که بآسمان نیوشند بر آن. ,
فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ (۳۸) گوی تا نیوشنده ایشان بآسمان حجتی دارد آشکارا. ,
أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ (۳۹) یا او را دختران و شما را پسران. ,
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً یا از ایشان مزدی میخواهی فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (۴۰) که ایشان از تاوان مزد گرانبارند. ,
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ یا نزدیک ایشانست دانش آن چیز که از خلق نهانست، فَهُمْ یَکْتُبُونَ تا ایشان بگویند و از آن خبر دهند. ,
أَمْ یُرِیدُونَ کَیْداً یا دستانی میسازند و ساز بدنهانی. ,
فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکِیدُونَ (۴۲) ایشان که ناگرویدگاناند زیر ساز اللّهاند و درمانده ساز نهانی او. ,
أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یا ایشان را خدائیست جز از اللَّه، سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (۴۳) پاکی خدای را از آن انبازان که ایشان میگویند. ,
وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً و اگر پارهای بینند که از آسمان فرو افتد، یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ (۴۴) گویند این میغی است توی بر توی افکنده. ,
فَذَرْهُمْ حَتَّی یُلاقُوا گذار ایشان را تا پیش آید ایشان را و بینند، یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ (۴۵) آن روز که در آن روز بر روی بر عذاب افتند. ,
یَوْمَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ آن روز که سود ندارد ایشان را کَیْدُهُمْ شَیْئاً دستانها که ایدر میسازند هیچ، وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (۴۶) و ایشان را یار نرسند و یاری ندهند. ,
وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذاباً و این ستمکاران بر خویشتن را عذابی است دُونَ ذلِکَ پیش از عذاب دوزخ، وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۴۷) لکن بیشتر ایشان نمیدانند. ,
وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ، شکیبایی کن حکم خداوند خویشتن را و چشم دار کار برگزاردن او را، فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا، که تو بر دیدار دو چشم مایی، وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ. و خداوند خویش را بستای بپاکی، حِینَ تَقُومُ (۴۸)، آن گه که از خواب برخیزی. ,
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ و بشب نماز کن او را و به بیعیبی یاد کن، وَ إِدْبارَ النُّجُومِ (۴۹) و پس روی به ناپیدایی نهادن ستارگان. ,