قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 1

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,

تَبارَکَ با برکت است الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ آن که فرو فرستاد این نامه جدا کننده عَلی‌ عَبْدِهِ بر بنده خویش، لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً (۱) تا جهانیان را آگاه کننده‌ای بود بیم نمای. ,

الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ آن خداوندی که او راست پادشاهی آسمان و زمین، وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً و هیچ فرزندی نگرفت، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ و او را هرگز در پادشاهی انباز نبود، وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ و بیافرید هر چیز را، فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً (۲) آن را اندازه‌ای نهاد و هنگام. ,

وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً و خدایان گرفتند فرود ازو، لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ خدایانی که هیچ چیز نیافرینند و ایشان خود آفریده‌اند، وَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً و بدست ایشان نیست گزندی و نه سودی، وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاةً و بدست ایشان نیست مرگی و زندگانی وَ لا نُشُوراً (۳) و نه باز انگیختن پس از مرگی. ,

وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ناگرویدگان گفتند: إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ این نیست مگر دروغی که او نهاده وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ و یاری داده او را بر ان گروهی دیگران، فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (۴) ناگفتنی و دروغ است که آوردند. ,

وَ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ و گفتند این افسانهای پیشینیان است، اکْتَتَبَها که نوشتن آن خواست، فَهِیَ تُمْلی‌ عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا (۵)» تا آن را بر وی خوانند بامداد و شبانگاه. ,

قُلْ أَنْزَلَهُ گوی فرو فرستاد این نامه را، الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ آن کس که نهان داند در آسمانها و زمینها، إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحِیماً (۶) و اوست که همیشه آمرزگار بود و بخشاینده. ,

وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ و گفتند چیست این فرستاده را، یَأْکُلُ الطَّعامَ که خورش میخورد، وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ و در بازارها می‌رود، لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ چرا فریشته با او فرستاده نیست، فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً (۷) تا با وی هم آگاه کننده بود و ترساننده. ,

أَوْ یُلْقی‌ إِلَیْهِ کَنْزٌ، یا گنجی باو افکندندی، أَوْ تَکُونُ لَهُ جَنَّةٌ یَأْکُلُ مِنْها یا او را رزی بودی که از آن می‌خوردید، وَ قالَ الظَّالِمُونَ و گفتند آن ستمکاران: إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً (۸) پی نمی‌برید بمردی جادویی کرده با وی. ,

انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ این شگفت نگر که چون ترا مثلها زدند، فَضَلُّوا که درماندند. فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا (۹) و راه نیافتند. ,

تَبارَکَ الَّذِی إِنْ شاءَ با برکت آن خدای که اگر خواهد، جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ ترا به دهد و کند جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ بهشتهایی که میرود زیر آن جویها وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً (۱۰) و ترا کوشکها کند. ,

بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ که ایشان خبر رستخیز می‌دروغ شمرند، وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً (۱۱) و ساختیم ما آن کس را که دروغ شمرد خبر رستخیز آتشی سوزان. ,

إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ که آن گه که ایشان را بیند از جایی دور، سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً (۱۲) آواز آن شنوند و بانگ و زفیر. ,

وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً و چون ایشان را در دوزخ افکنند در آن جایگاه تنک، مُقَرَّنِینَ گردن بسته، دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً (۱۳)» بر خویشتن از آن جای بزارند. ,

لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً امروز بر خویشتن هلاک نه یک بار خوانید، وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً (۱۴) که هلاک فراوان خوانید. ,

قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ پیغامبر من گوی آن به، أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ یا آن بهشت جاویدی، الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ آن که وعده دادند پرهیزگاران را؟. ,

کانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِیراً (۱۵) این ایشان را پاداش است و جایگاه. ,

لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ خالِدِینَ، ایشانراست در آن هر چه میخواهند جاویدان، کانَ عَلی‌ رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُلًا (۱۶) این وعده‌ایست از اللَّه درخواستنی است و بازخواستنی. ,

وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ روز رستخیز بینگیزیم ایشان را و آنچه می‌پرستند فرود از اللَّه از مردمان و فریشتگان، فَیَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِی هؤُلاءِ گوید آن شما بودید که بی راه کردید بندگان من؟ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ (۱۷) یا ایشان خود از راه بیفتادند؟ قالُوا سُبْحانَکَ گویند پاکی و بی‌عیبی ترا ما کانَ یَنْبَغِی لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیاءَ سزا نبود ما را که ما را بخدایی گرفتند فرود از تو وَ لکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ لکن برخوردار کردی ایشان را و پدران ایشان را، حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ تا یاد فراموش کردند، وَ کانُوا قَوْماً بُوراً (۱۸) و قومی بودند نیست شده. ,

فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بِما تَقُولُونَ پس دروغ زن کردند شما را در آنچه شما می‌گفتید، فَما تَسْتَطِیعُونَ صَرْفاً نتوانند که از خویشتن باز گردانند. ,

وَ لا نَصْراً و نتوانند که یکدیگر را به کار آیند وَ مَنْ یَظْلِمْ مِنْکُمْ و هر که کافر شود از شما، نُذِقْهُ عَذاباً کَبِیراً (۱۹) بچشانیم او را عذابی بزرگ. ,

عکس نوشته
کامنت
comment