قوله تعالی: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ این خطاب اگر خواهی منافقان را نه و اگر خواهی جهودان را، اگر منافقان را نهی معنی آنست که این منافقان که با مصطفی ع و با مؤمنان سخن دیگر میگویند و در دل دیگر دارند نمیدانند که اللَّه سر و آشکارای ایشان میداند. آن اندیشه که در دل دارند و بزبان جز زان میگویند یا آن سخن که با یکدیگر میگویند در خلوت پنهان از مسلمانان، اللَّه میداند اگر خواهد پیغامبر خود را و مؤمنان را از سرّ ایشان خبر کند، حدیث وهب بن عمیر ازین باب است با صفوان بن امیه در حجره نشسته بود. وهب گفت «لو لا عیالی و دین علیّ لا حببت أن اکون انا الّذی اقتل محمدا لنفسی» اگر نه عیال بودی و دینی که بر منست من قصد قتل محمد کردمی و شغل وی شما را کفایت کردمی. صفوان. گفت این کار را چه حیلت سازی و چون بر دست گیری؟ ,
گفت من مردی ام دلاور، او را بفریبم ضربتی زنم، آن گه بر گردم و بکوه بر شوم کس بمن در نرسد. صفوان گفت عیالت با عیال من و دین تو بر من، هان تا چه داری! فخرج فشحذ سیفه و سمّه، ثم خرج الی المدینة، شمشیر تیز کرد و زهر آلود کرد و بقصد مدینه از مکه بیرون شد. چون در مدینه شد عمر خطاب وی را بدید اندیشهناک شد. ,