- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. طسم (۱)
تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ (۲) این آیتهای نامه روشن پیداست. ,
نَتْلُوا عَلَیْکَ میخوانیم بر تو مِنْ نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ از خبر و کار موسی و فرعون بِالْحَقِّ براستی لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۳) گروهی را که بگروند. ,
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ فرعون از اندازه خویش بر شد در زمین وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً و مردمان را گروه گروه کرد یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ زبون گرفت گروهی ازیشان یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ گلوی پسران ایشان میبرید. وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ و دختران ایشان را زنده میگذاشت إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (۴) که او از بدکاران و تباهکاران بود. ,
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ و میخواستیم ما که سپاس نهیم عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ بر ایشان که بیچاره گرفته بودند در زمین وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً و ایشان را و پیشوایان کنیم وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ (۵) و کنیم ایشان را میراثبران. ,
وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ و ایشان آرمیده و ایمن در آن زمین جای دهیم وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما و بنمائیم فرعون و هامان و سپاه ایشان را مِنْهُمْ از بنی اسرائیل و مؤمنان ما کانُوا یَحْذَرُونَ (۶) آنچه از آن میپرهیزند و میترسند. ,
وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی و بمادر موسی رسانیدیم أَنْ أَرْضِعِیهِ که شیر میده موسی را فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ چون برو ترسی فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ او را در دریا افکن وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی و مترس و اندوه مبر إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ که ما با تو دهیم او را وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ (۷) و او را یکی کنیم از پیغامبران. ,
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ از سر آب بر گرفت کسان فرعون موسی را لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً تا موسی ایشان را دشمن بود و اندوهی بزرگ إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما فرعون و هامان و سپاه ایشان کانُوا خاطِئِینَ (۸) بیراهان بودند. ,
و قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ زن فرعون گفت قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ روشنایی چشم است مرا و ترا لا تَقْتُلُوهُ مکشید او را عَسی أَنْ یَنْفَعَنا تا مگر بکار آید ما را أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً یا بفرزندی گیریم او را وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (۹) و ایشان نمیدانستند. ,
وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً و دل مادر موسی بهمهئی با اندوه موسی پرداخت إِنْ کادَتْ لَتُبْدِی بِهِ تا آن گه که کامستید که در گریستن و زاریدن موسی را نام برید و باز خوانید لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها اگر نه آن بودی که ما دل او محکم کردیم لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (۱۰) تا بگرود او. ,
و قالَتْ لِأُخْتِهِ مادر موسی گفت خواهر او را قُصِّیهِ. بر پی موسی ایست فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ ان خواهر موسی را از دور بدید وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (۱۱) و ایشان نمیدانستند. ,
و حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ و ما بر موسی حرام کرده بودیم دایگان را مِنْ قَبْلُ پیش از آن فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ خواهر او گفت شما را نشانی دهم عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ بر خاندانی که او را درپذیرند وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ (۱۲) و ایشان او را نیک خواه. ,
فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ پس او را دادیم با مادر او کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها تا چشم او روشن شود وَ لا تَحْزَنَ و اندوهگن نبود وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ و تا بداند که وعده و گفت خدای راست است وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۱۳) و لکن بیشتر ایشان آنند که نمیدانند. ,
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ چون موسی بتمامی جوانی رسید وَ اسْتَوی و در برنایی راست شد آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً او را حکمت دادیم و علم وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۴) و با چنو نیکوکار چنین کنیم و پاداش چنین دهیم. ,
و دَخَلَ الْمَدِینَةَ در شارستان شد موسی عَلی حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها هنگامی که اهل آن غافل بودند فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ دو مرد یافت در شارستان با هم برآویخته هذا مِنْ شِیعَتِهِ این یکی از کسان موسی وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ و این دیگر از دشمنان او فَاسْتَغاثَهُ فریاد خواست بموسی الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ این اسرائیلی که از کسان موسی بود عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ از آن که از دشمنان او بود فَوَکَزَهُ مُوسی مشت زد موسی او را فَقَضی عَلَیْهِ و بکشت او را قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ گفت این از کرد دیو بود إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ (۱۵) که او دشمنی است از راه برندهای آشکارا. ,
قالَ رَبِّ گفت خداوند من إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی من ستم کردم بر خود فَاغْفِرْ لِی بیامرز مرا فَغَفَرَ لَهُ بیامرزید اللَّه او را إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (۱۶) که او آمرزگارست و بخشاینده. ,
قالَ رَبِّ موسی گفت خداوند من بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ باین نیکویی که با من کردی و باین نعمت که بر من نهادی فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ (۱۷) من هرگز پشتیوان و یار بدان نه ام. ,
فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ موسی دیگر روز بامداد در شارستان ترسان میرفت نیوشان تا چه شنود از قصّه کشته و کشنده او و فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ آن مرد را دید که یاری خواسته بود دی از او یَسْتَصْرِخُهُ که باز فریاد رسیدن میخواست از موسی قالَ لَهُ مُوسی گفت موسی آن را إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ (۱۸) تو جنگین مردی ای آشکارا. ,
فَلَمَّا أَنْ أَرادَ چون آهنگ کرد و خواست أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما که این دیگر را بزند که دشمن موسی و اسرائیلی بود قالَ یا مُوسی گفت: یا موسی أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی میخواهی که مرا بکشی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ چنان که آن مرد را بکشتی دی إِنْ تُرِیدُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ مینخواهی مگر آنکه جبّاری باشی در زمین وَ ما تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ (۱۹) و نمیخواهی که مردی نیککار باشی. ,
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ مردی آمد از دورتر جایی از شارستان، یَسْعی بشتاب میآمد قالَ یا مُوسی گفت ای موسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ مهتران شهر با هم میسازند و میسگالند که ترا بکشند فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ (۲۰) بیرون شو که من ترا از نیک خواهانم. ,
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ از شارستان بیرون آمد ترسان و نیوشان قالَ رَبِّ گفت خداوند من نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۲۱) رهایی ده مرا از گروه ستمکاران. ,