- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
طس تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبِینٍ (۱) این طس آیتهای قرآن است و آیتهای نامه روشن و هویدای آشکارا. ,
هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ (۲) راه نمونی و بشارت گرویدگان را. ,
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ ایشان که بپای میدارند نماز، وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ و میدهند زکاة، وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (۳) و ایشان برستخیز بیگمان میگروند. ,
إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ایشان که بنخواهند گروید برستخیز، زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ بر آراستیم بر ایشان کردههای ایشان، فَهُمْ یَعْمَهُونَ (۴) تا بیسامان میزیند. ,
أُوْلئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ ایشان آنانند که ایشانراست عذاب بد، وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ (۵) و ایشان در آخرت زیانکارانند. ,
وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ و تو را قرآن در دل و در زبان میدهند مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ (۶) از نزدیک راست دانشی راست کار دانا. ,
إِذْ قالَ مُوسی لِأَهْلِهِ موسی گفت زن خویش را: إِنِّی آنَسْتُ ناراً من از دور آتشی دیدم: سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ شما را از نزدیک آن خبری آرم، أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ یا شما را آتشی افروخته آرم، لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (۷) تا مگر گرم شوید. ,
فَلَمَّا جاءَها چون آمد بآن، نُودِیَ آواز دادند او را أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها که برکت کسی که در آتش است و ایشان که گرد بر گرد آن، وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (۸) و پاکی اللَّه را خداوند جهانیان. ,
یا مُوسی إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۹) یا موسی آنچه هست آن منم توانای دانا. ,
وَ أَلْقِ عَصاکَ عصای خویش بیفکن فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ چون عصا را دید که میجنبید و میلرزید کَأَنَّها جَانٌّ راست گویی که آن ماری است وَلَّی مُدْبِراً برگشت، پشت برگردانید وَ لَمْ یُعَقِّبْ بازنیامد و باز پس ننگرست، یا مُوسی لا تَخَفْ یا موسی مترس! إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ (۱۰) که من آنم که فرستادگان من بنزدیک من نباید ترسند. ,
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ مگر کسی گناهی کند، ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ آن گه جزا کند کرد خویش بنیکویی پس زشتی فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۱) من آمرزگارم بخشاینده. ,
وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ دست خویش در جیب خویش کن تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ تا بیرون آید سپید بیپیسی فِی تِسْعِ آیاتٍ با نه نشان، إِلی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ بفرعون و قوم او، إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ (۱۲) که ایشان قومیاند از طاعت بیرون. ,
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ چون بایشان آمد آیاتُنا مُبْصِرَةً نشانها ما روشن پیدا، قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ (۱۳) گفتند اینست جادویی آشکارا. ,
وَ جَحَدُوا بِها آن را منکر شدند: وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ و درست میشناخت دلهای ایشان آن را که راست است ظُلْماً وَ عُلُوًّا بستمکاری و ببرتری، فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ (۱۴) درنگر سرانجام بدکاران چون بود. ,