قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 1

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ نزدیک آمد رستاخیز، وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ (۱) و باز شکافت ماه. ,

وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً و اگر چه نشانی بینند از معجزات و کارها بزرگ، یُعْرِضُوا روی گردانند، وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ (۲) و گویند این جادویی است شدنی و تباه گشتنی. ,

وَ کَذَّبُوا و دروغ‌زن گرفتند. وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ و بر پی هواء خود رفتند. وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ (۳) و هر کاری آخر ور جای خویش آرام گیرد. ,

وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ و آمد بایشان از اخبار، ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ (۴) آنچ در آن جای آن هست که بآن وا ایستند. ,

حِکْمَةٌ بالِغَةٌ سخنی راست بر جای خویش رسیده که بحاجت خلق سپری، فَما تُغْنِ النُّذُرُ (۵) و چه بکار آید آگاه‌کنندگان و بیم نمایندگان. ,

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ روی گردان ازیشان و فرو گذار. یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ آن روز که باز خواند باز خواننده‌ای، إِلی‌ شَیْ‌ءٍ نُکُرٍ با چیزی دشوار منکر. ,

خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ فرو شکسته و فرو شده چشمها ایشان، یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ بیرون آیند از گورهاء خود، کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ (۷) گویی که ایشان ملخان‌اند که می‌پراکنند. ,

مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِ بسوی اسرافیل می‌شتاوند، چشمها دور بمانده، یَقُولُ الْکافِرُونَ و ناگرویدگان می‌گویند هذا یَوْمٌ عَسِرٌ (۸) اینت روزی دشوار. ,

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ قوم نوح از پیش، فَکَذَّبُوا عَبْدَنا دروغ زن گرفتند رهی ما را، وَ قالُوا مَجْنُونٌ و گفتند که دیوانه است، وَ ازْدُجِرَ (۹) و می‌ترسانیدند او را و می‌راندند. ,

فَدَعا رَبَّهُ خواند خداوند خویش را، أَنِّی مَغْلُوبٌ که مرا کم آوردند و باز شکستند، فَانْتَصِرْ (۱۰) را کین کش. ,

فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بازگشادیم در هاء آسمان را. بِماءٍ مُنْهَمِرٍ (۱۱) بآبی سخت بار بزور. ,

وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ و برگشادیم زمین را. عُیُوناً چشمه چشمه. ,

فَالْتَقَی الْماءُ بهم آمد و در هم رسید آب، عَلی‌ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (۱۲) بر کاری و فرمانی باز انداخته و ساخته. ,

وَ حَمَلْناهُ و برداشتیم نوح را عَلی‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ (۱۳) بر کشتی از تخته و میخ و رسن. ,

تَجْرِی بِأَعْیُنِنا که می‌رفت بر آب بر دیدار دو عین ما. جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ (۱۴) پاداش را از بهر آن که بدو کافر شدند و ناسپاس. ,

وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَةً گذاشتیم کشتی را تا نشانی بود درین جهان از نخستین کین کشیدن ما، فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (۱۵) هیچ پندپذیر هست..؟. ,

فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ (۱۶) چون بود گرفتن من و سرانجام ترسانیدن من. ,

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ آسان کردیم قرآن خواندن را و یاد گرفتن را، فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (۱۷) هست جوینده علم. ,

کَذَّبَتْ عادٌ دروغ زن گرفتند عاد. فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ (۱۸) چون بود گرفتن من و سرانجام ترسانیدن من. ,

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فرو گشادیم ور ایشان بادی سخت و سرد، فِی یَوْمِ نَحْسٍ در روزی شوم مُسْتَمِرٍّ (۱۹) شرّ او فراخ و شوم او بر جای. ,

تَنْزِعُ النَّاسَ می‌درکشید مردمان را، کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ (۲۰) گویی که ایشان بنهای خرما بنان‌اند، از زمین برافتاده. ,

فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ (۲۱) چون بود گرفتن من و بترسانیدن من. ,

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ آسان کردیم یاد داشتن را، فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (۲۲) هیچ پندپذیر هست...؟. ,

کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ (۲۳) دروغ زن گرفتند ثمود بیم نمایان را. ,

فَقالُوا گفتند أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ باش یک مرد از میان ما آن بود که ما را بر پس او باید رفت و فرمان او باید برد، إِنَّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ (۲۴) پس ما اکنون در خطاایم و در بی‌هوشی. ,

أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا از میان ما همه، راست این پیغام برو او کندند، بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ (۲۵) نه که دروغ‌زنی است بطر گرفته. ,

سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ (۲۶) آری آگاه شند فردا که این کیست آن دروغ زن بطر گرفته. ,

إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ ما فرستنده ماده شتریم. فِتْنَةً لَهُمْ آزمون ایشان را، فَارْتَقِبْهُمْ تو چشم و ریشان دار وَ اصْطَبِرْ (۲۷) و شکیبا باش. ,

وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَیْنَهُمْ و خبر کن ایشان را که آب بر بخش است میان ایشان و میان شتر. کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ (۲۸) هر نصیبی بآن آمدنی‌اند. ,

فَنادَوْا صاحِبَهُمْ آواز دادند و باز خواندند آن مرد خویش را، فَتَعاطی‌ فَعَقَرَ (۲۹) دست برد ناقه را و پی زد. ,

فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ (۳۰) چون بود گرفتن من و ترسانیدن من. ,

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً واحِدَةً فرو گشادیم ور ایشان یک بانگ. ,

فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ (۳۱) همچون برگ ریزیده سایه و ان، که سایه و ان سازنده سازدگشتند. ,

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ آسان کردیم و یادداشت را. فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (۳۲) هست هیچ پندپذیر...؟. ,

کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ (۳۳) دروغ زن گرفتند قوم لوط ترساننده خویش را و آگاه کردن و بیم نمودن را. ,

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً ما فرو گشادیم ور ایشان سنگ باران إِلَّا آلَ لُوطٍ مگر کسان لوط، نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ (۳۴) باز رهانیدیم ایشان را و از میان ایشان بیرون بردیم بآخر شب. ,

نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا بنیکوکاری از نزدیک ما، کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ شَکَرَ (۳۵) همچنین پاداش دهیم سپاس دار را. ,

وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا و لوط ایشان را ترسانید از بگرفتن ما، فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ (۳۶) پیکار کردند بآگاه کنندگان ما. ,

وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ لوط را از مهمانان او می‌وا آموختند. ,

فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ ناپیدا کردیم چشمها ایشان را، فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ (۳۷) چشید عذاب من و ترسانیدن من. ,

وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَةً بامداد کرد وریشان بامدادان، عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ (۳۸) عذابی پاینده جاوید. ,

فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ (۳۹) چشید عذاب من و ترسانیدن من. ,

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (۴۰) آسان کردیم این قرآن و یادداشت را، هست هیچ پندپذیری...؟. ,

وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ (۴۱) آمد بکسان فرعون آگاه کنندگان. ,

کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها دروغ زن گرفتند بنشانها و سخنان ما همه، فَأَخَذْناهُمْ فرا گرفتیم ایشان را، أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ (۴۲) چنانک سخت گیر فراخ توان گیرد. ,

أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ باش ناگرویدگان شما به‌اند ازیشان همه، أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ یا شما را براءة نامه‌ایست از عذاب. فِی الزُّبُرِ (۴۳) در نامها. ,

أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ (۴۴) می‌گویند ما هام‌پشت‌ایم یک دیگر را کین کش، سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ آری بر تازند و باز شکنند آن هام پشتان انبوه را، وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ (۴۵) و پشت برگردانند. ,

بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ بلکه رستاخیز روز وعده ایشان وَ السَّاعَةُ أَدْهی‌ وَ أَمَرُّ (۴۶) و رستاخیز صعبتر و بی‌سامان‌تر و تلختر از همه. ,

إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ (۴۷) بدان در بی‌راهی‌اند و در بیهوشی و سبکساری. ,

یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ آن روز که ایشان را می‌کشند در آتش، عَلی‌ وُجُوهِهِمْ بر رویها ایشان، ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ (۴۸) چشید زور زخم دوزخ. ,

إِنَّا کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ (۴۹) ما هر چیزی را بیافریدیم باندازه و دانش. ,

وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ و نیست فرمان ما مگر یکی، یک سخن، یک بار، کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (۵۰) چون یکتا دیدن که نگریستن تاود. ,

وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ و هلاک کردیم چون شمایان فراوان، فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (۵۱) هیچ پندپذیر هست..؟. ,

وَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ فَعَلُوهُ و هر کردار که کردند فِی الزُّبُرِ (۵۲) آن همه در نامهای کردار ایشانست نافراموش و بریشان نوشته. ,

وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ (۵۳) و هر خرد و بزرگ نوشته. ,

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ (۵۴) پرهیزگاران در بهشتهااند و در جویها. ,

فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ در نشستنگاه براستی راست نشینان را، عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ (۵۵) بنزدیک پادشاه فراخ توان. ,

عکس نوشته
کامنت
comment