مشکل که دهد دست مرا با از طبیب اصفهانی غزل 162

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

مشکل که دهد دست مرا با تو وصالی

1 مشکل که دهد دست مرا با تو وصالی تو نخل برومندی ومن خشگ نهالی

2 ما را که بجز دست تهی نیست بضاعت اندیشه وصل تو؟ تمنای محالی!

3 آن نیست که پیوسته کنم وصل تمنا گر ماه بماهی بود و سال بسالی

4 جانکاه تر از هجر تو نومیدی وصلست ای کاش که میداشتم امید وصالی

5 از جلوه شوخی دهدم یاد و خروشم بینم چو درین دشت خرامنده غزالی

6 کامی که مرا از دو جهانست سه چیزست کنجی و حریفی دو سه و صحبت حالی

7 از خامه فشانی طبیب اینهمه گوهر! این کلک گهربار مبیناد زوالی

عکس نوشته
کامنت
comment