حضورکلبهٔ فقر از تکلفات از بیدل دهلوی غزل 714

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بری‌ست

1 حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بری‌ست چراغ ما زسر شام تا سحرسحری‌ست

2 سر امید اقامت در این بساط کراست چوشمع مرکزرنگیم ورنگها سفری‌ست

3 صدای تست کزین‌کوه باز می‌گردد به ناله رنج مکش در مزاج سنگ‌کری‌ست

4 زمان فتنهٔ آفاق انتظاری نیست بهوش باش‌که هر ماه دورها قمری‌ست

5 به عجزخلق مشو غافل ازشکوه ظهور شکست شیشهٔ امکان‌کلاه نازپری‌ست

6 تبسم‌که در این باغ بی‌نقابی‌کرد که رنگ صبحی اگرگرد می‌کند شکری‌ست

7 گرفتم آینه‌ات نیست محرم اشیا به خوابش نیز نکردی نظر چه بی‌بصری‌ست

8 به هر نفس دلی ایجاد می‌کنی نگهی که زندگی چقدرکارگاه شیشه‌گری‌ست

9 به لنگی نفست اعتماد جهد خطاست بجا نشین و قدم‌زن‌که مرکبت‌کمری‌ست

10 درین بساط که نرد خیال می‌بازیم به مرگ دادن جان هم دلیل مفت‌بری‌ست

11 ز ننگ دعوی‌گردنکشی حذر بیدل که داغ شمع ته پاگل دماغ سری‌ست

عکس نوشته
کامنت
comment