-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نماز شام چو خورشید در غروب آید ببندد این ره حس راه غیب بگشاید
2 به پیش درکند ارواح را فرشته خواب به شیوه گله بانی که گله را پاید
3 به لامکان به سوی مرغزار روحانی چه شهرها و چه روضاتشان که بنماید
4 هزار صورت و شخص عجب ببیند روح چو خواب نقش جهان را از او فروساید
5 هماره گویی جان خود مقیم آن جا بود نه یاد این کند و نی ملالش افزاید
6 ز بار و رخت که این جا بر آن همیلرزید دلش چنان برهد که غمیش نگزاید