جلال عضد

جلال عضد

جلال عضد
جلال عضد

شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند از جلال عضد غزل 109

غزل 109 ام از 401 غزلیّات

شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند

1 شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند دل را به بند زلف گرفتار می‌کند

2 هردم به شیوه‌ای ز کسی می‌برد دلی وز حلقه‌های زلف نگونسار می‌کند

3 دشمن دریغ بود که ره یافت پیش دوست حیف است گل که همدمی خار می‌کند

4 انکار عشق بازی ما می‌کنند خلق ما خاک آن کسیم که این کار می‌کند

5 دل شد مقیم کویش و جان عازم سفر دل رخت می‌گشاید و جان بار می‌کند

6 تا دید شیخ رونق بازار عاشقان هر بامداد خرقه به بازار می‌کند

7 جز عقل عاقلان نکند صید چشم مست تو مست است و قصد مردم هشیار می‌کند

8 آن دل که بود منکر پابستگان عشق امروز در کمند تو اقرار می‌کند

9 در خورد دوست نیست نثاری جلال را بیش از سری ندارد و ایثار می‌کند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند

شاعر شعر شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند چه کسی است ؟

شاعر شعر شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند جلال عضد می باشد.

شعر شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند چیست ؟

قالب شعر شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند غزل است

مضمون اصلی شعر شوخی نگر که آن بت عیّار می‌کند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر