- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 توانگران که به جنب سرای درویشند مروت است که هر وقت از او بیندیشند
2 تو ای توانگر حسن از غنای درویشان خبر نداری اگر خستهاند و گر ریشند
3 تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید که دوستان تو چندان که میکشی بیشند
4 مرا به علت بیگانگی ز خویش مران که دوستان وفادار بهتر از خویشند
5 غلام همت رندان و پاکبازانم که از محبت با دوست دشمن خویشند
6 هرآینه لب شیرین جواب تلخ دهد چنان که صاحب نوشند ضارب نیشند
7 تو عاشقان مسلم ندیدهای سعدی که تیغ بر سر و سر بنده وار در پیشند
8 نه چون منند و تو مسکین حریص کوته دست که ترک هر دو جهان گفتهاند و درویشند