1 جای کرد از بهر بودن کازهای زان که کرده بودشان اندازهای
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گه در آن کندز بلند نشین گه بدین بوستان چشم گشای
1 از دوست بهر چیز چرا بایدت آزرد؟ کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد
2 گر خوار کند مهتر، خواری نکند عیب چون بازنوازد، شود آن داغ جفا سرد
1 به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
2 چو پوست روبه ببینی به خان واتگران بدان که: تهمت او دنبهٔ به سر کارست
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به