1 مقام عشق و مستی منزل اوست چه آتش ها که در آب و گل اوست
2 نوای او به هر دل سازگار است که در هر سینه قاشی از دل اوست
1 سخنگو طفلک و برنا و پیر است سخن را سالی و ماهی نباشد
1 ز شام ما برونور سحر را به قر ن باز خوان اهل نظر را
2 تو میدانی که سوز قرأت تو دگرگون کرد تقدیر عمر را
1 گله از سختی ایام بگذار که سختی ناکشیده کم عیار است
2 نمی دانی کهب جویباران اگر بر سنگ غلطد خوشگوار است
1 از کلامش جان من بیتاب شد در تنم هر ذره چون سیماب شد
2 ناگهان دیدم میان غرب و شرق آسمان در یک سحاب نور غرق
1 تو گوئی طایر ما زیر دام است پریدن بر پر و بالش حرام است
2 ز تن بر جسته تر شد معنی جان فسان خنجر ما از نیام است
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران