1 خلقی که در این جهان پدیدار شدند در خاک به عاقبت گرفتار شدند
2 چندین غم خود مخور که همچون من و تو بسیار درآمدند و بسیار شدند
1 گر سیر نشد تو را دل از ما یک لحظه مباش غافل از ما
2 در آتش دل بسر همی گرد مانندهٔ مرغ بسمل از ما
1 تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت خاک در چشم آفتاب انداخت
2 سر زلفش چو شیر پنجه گشاد آهوان را به مشک ناب انداخت
1 تا کی از صومعه خمار کجاست خرقه بفکندم زنار کجاست
2 سیرم از زرق فروشی و نفاق عاشقی محرم اسرار کجاست
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند