-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قوم گفتند ای گروه این رنج ما نیست زان رنجی که بپذیرد دوا
2 سالها گفتید زین افسون و پند سختتر میگشت زان هر لحظه بند
3 گر دوا را این مرض قابل بدی آخر از وی ذرهای زایل شدی
4 سده چون شد آب ناید در جگر گر خورد دریا رود جایی دگر
5 لاجرم آماس گیرد دست و پا تشنگی را نشکند آن استقا