قوم از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 46

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

قوم گفتندش که کسب از ضعف خلق

1 قوم گفتندش که کسب از ضعف خلق لقمهٔ تزویر دان بر قدر حلق

2 نیست کسبی از توکل خوب‌تر چیست از تسلیم خود محبوب‌تر

3 بس گریزند از بلا سوی بلا بس جهند از مار سوی اژدها

4 حیله کرد انسان و حیله‌ش دام بود آنک جان پنداشت خون‌آشام بود

5 در ببست و دشمن اندر خانه بود حیلهٔ فرعون زین افسانه بود

6 صد هزاران طفل کشت آن کینه‌کش وانک او می‌جست اندر خانه‌اش

7 دیدهٔ ما چون بسی علت دروست رو فنا کن دید خود در دید دوست

8 دید ما را دید او نعم العوض یابی اندر دید او کل غرض

9 طفل تا گیرا و تا پویا نبود مرکبش جز گردن بابا نبود

10 چون فضولی گشت و دست و پا نمود در عنا افتاد و در کور و کبود

11 جانهای خلق پیش از دست و پا می‌پریدند از وفا اندر صفا

12 چون بامر اهبطوا بندی شدند حبس خشم و حرص و خرسندی شدند

13 ما عیال حضرتیم و شیرخواه گفت الخلق عیال للاله

14 آنک او از آسمان باران دهد هم تواند کو ز رحمت نان دهد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر