- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
2 بدار یک نفس ای قائد این زمام جمال که دیده سیر نمیگردد از نظر به جمال
3 دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل پیام ما که رساند مگر نسیم شمال
4 به تیغ هندی دشمن قتال مینکند چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال
5 جماعتی که نظر را حرام میگویند نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
6 غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود عجب فتادن مرد است در کمند غزال
7 تو بر کنار فراتی ندانی این معنی به راه بادیه دانند قدر آب زلال
8 اگر مراد نصیحت کنان ما این است که ترک دوست بگویم تصوریست محال
9 به خاک پای تو داند که تا سرم نرود ز سر به در نرود همچنان امید وصال
10 حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری به آب دیده خونین نبشته صورت حال
11 سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال
12 به ناله کار میسر نمیشود سعدی ولیک ناله بیچارگان خوش است بنال