-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی لایق خرکمان من نیست در این جهان زهی
2 بحر کمینه شربتم کوه کمینه لقمهام من چه نهنگم ای خدا بازگشا مرا رهی
3 تشنهتر از اجل منم دوزخ وار میتنم هیچ رسد عجب مرا لقمه زفت فربهی
4 نیست نزار عشق را جز که وصال داروی نیست دهان عشق را جز کف تو علف دهی
5 عقل به دام تو رسد هم سر و ریش گم کند گر چه بود گران سری گر چه بود سبک جهی
6 صدق نهنده هم تویی در دل هر موحدی نقش کننده هم تویی در دل هر مشبهی
7 نوح ز اوج موج تو گشته حریف تختهای روح ز بوی کوی تو مست و خراب و والهی
8 خامش باش و بازرو جانب قصر خامشان باز به شهر عشق رو ای تو فکنده در دهی