- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ره مقصدی که گم است و بس به خیال می سپری عبث توبه هیچ شعبه نمیرسی چه نشسته میگذری عبث
2 ز فسانه سازی این وآنگه رسد به معنی بینشان نشکسته بال و پر بیان به هوای او نپری عبث
3 چمن صفا و کدورتی می جام معنی و صورتی همهای ولی به خیال خود که تویی همین قدری عبث
4 ز زبان شمع حیا لگن سخنیست عِبرت انجمن که درین ستمکده خارپا نکشیده گل به سری عبث
5 هوس جهان تعلقی سر و برگ حرص و تملقی چو یقین زند در امتحان به غرور پی سپری عبث
6 نگهت به خود چو فرارسد به حقیقت همه وارسد دل شیشه گر به فضا رسد نتپد به وهم پری عبث
7 چو هوا ز کسوت شبنمی نه شکسته ای نه فراهمی چقدر ستمکش مبهمی که جبین نهای و تری عبث
8 نه حقیقت تو یقین نشان نه مجازت آینهٔگمان چه تشخصی چه تعینی که خودی غلط دگری عبث
9 به هوا مکش چو سحر علم به حیا فسون هوس مدم عدمی عدم عدمی عدم ز عدم چه پردهدری عبث
10 خجلم زننگ حقیقتت که چو حرف بیدل بیزبان به نظر نهای و به گوشها ز فسانه دربهدری عبث