1 راه پر خوف و اجل در پی و، منزل دور است مژه برهم زدنی خواب گرانست اینجا
1 با نازکی حسن تو، کی تاب حجاب است برروی تو، افروختن چهره نقاب است!
2 از آتش آن چهره، دل سنگ گدازد تا دیده ترا، خانه آیینه خراب است
1 پاسبان گنج ایمانی، مرو ای دل به خواب مصحف یاد حقی، خود را مکن باطل به خواب
2 با گرانباری درین تن پای تا سر غفلتی رفته یی ای لاشه جان، در میان گل به خواب
1 غمی در دل کند ماتم سرا صحرا و گلشن را غبار دیده شام تیره سازد روز روشن را
2 ز خرج مال ای منعم، کسی نقصان نمی بیند جوی بر باد دادن، کم نسازد قدر خرمن را