- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگذشت زجان هر کس و از آن سر کو رفت آنجا به چه کار آمد و زآنجا به چه رو رفت
2 خونی که روا بود که از تیغ تو ریزد از حسرت تیغت همه از دیده فرو رفت
3 بودم ز می یار چنان مست که امسال کی باده ندانم به خم از خم به سبو رفت
4 دل خون شد و از چشمم اگر ریخت چه چاره باز آمدنی نیست هر آبی که زجو رفت
5 روز خوشی از بخت بد خویش ندیدم زآن روز که دل از پی آن روی نکو رفت
6 حرف بد غیرش سبب عربده گردید کز بزم (سحاب) آن صنم عربده جو رفت