1 گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی بهائی! از تو بدین «نحو»«صرف» عمر، «بدیع» است
1 گفتیم: مگر که اولیاییم، نهایم یا صوفی صفهٔ صفاییم، نهایم
2 آراسته ظاهریم و باطن، نه چنان القصه، چنانکه مینماییم، نهایم
1 نقض کرم است آن که قدرش در حوصلهٔ امید گنجد
1 ای زاهد خود نمای سجاده به دوش دیگر پی نام و ننگ، بیهوده مکوش
2 ستاری او چو گشت در عالم فاش پنهان چه خوری باده؟ برو فاش بنوش