1 عید، هرکس را ز یار خویش، چشم عیدی است چشم ما پر اشک حسرت، دل پر از نومیدی است
1 زین رنج عظیم، خلاصی جو دستی به دعا بردار و بگو
2 یارب، یارب، به کریمی تو به صفات کمال رحیمی تو
1 دیدی که بهائی چو غم از سر وا کرد از مدرسه رفت و دیر را مائوا کرد
2 مجموع کتابهای علم درسی از هم بدرید و کاغذ حلوا کرد
1 در خانهٔ کعبه، دل به دست آوردم دل بردم و گبر و بتپرست آوردم
2 زنار ز مار سر زلفش بستم در قبلهٔ اسلام، شکست آوردم