1 عید، هرکس را ز یار خویش، چشم عیدی است چشم ما پر اشک حسرت، دل پر از نومیدی است
1 دلم از قال و قیل گشته ملول ای خوشا خرقه و خوشا کشکول
2 لوحش الله، ز سینهجوشیها یاد ایام خرقهپوشیها
1 ابذلوا اروا حکم یا عاشقین ان تکونوا فی هوانا صادقین
2 داند این را هرکه زین ره آگه است کاین وجود و هستیش، سنگ ره است
1 تازه گردید از نسیم صبحگاهی، جان من شب، مگر بودش گذر بر منزل جانان من
2 بس که شد گل گل تنم از داغهای آتشین میکند کار سمندر، بلبل بستان من