- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درد سری میدهیم باد صبا را تا برساند به دوست قصهٔ ما را
2 برسر کویش گذر کند به تانی با لب لعلش سخن کند به مدارا
3 پیرهن ما قبا کند به نسیمش برکند از ما دگر به مژده قبا را
4 مرهم این ریش کرد نیست، که عمری سینه سپر بودهایم زخم بلا را
5 دنیی و دین کردهایم در سر کارش گردن و سر مینهیم تیغ و قفا را
6 ای بت نامهربان، بیا و بیاموز از سخن من حدیث مهر و وفا را
7 پای چنین سرزنشتها چو نداری دست مزن عاشقان بی سرو پارا
8 عیب زبونی نه لایقست،گر از خود دفع ندانست کرد تیغ قضا را
9 اوحدی، از من بدار دست ملامت من چه کنم؟ کین ارادتست خدا را